رز وحشی... فیک تهیونگ
پارت:22
از خواب بیدار شدم و نگاه کردم ب کنارم ی شاخه گل رز و ی نامه
نامه رو برداشتم و خوندمش
اینقدر قشنگ خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم
میدونم ک رز دوست داری البته باید برم تو گوه و جنگل اینا زروحشی رو گیر بیارم چون توهم ادم معمولی نیستی دیگه
خندیدم
همه کار های عروسی رو دارم درست میکنم دیگه امشب قانونی مال خودم میشی
گرچه الانم مال خودمی ولی خب خیلی خودتو خسته نکن
دوست دارم.
<عشقت>
خندیدم
-اره عشقم اقای بامزه
نامه رو گذاشتم روی تخت و بلند شدم و رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم
رفتم پایین امروز نوبت دکتر داشتم
دکتر بهم گفته بود ک ی موضوع مهم رو باید بهم بگه اما پشت گوشی نمیشه
ی چیزی خوردم و اماده شدم تا برم پیش دکتر
.
.
÷سلام خانم ات
-سلام اتفاقی افتاده
÷شنیدم امشب قراره ازدواج کنین تبریک میگم
-ممنون
÷خب میدونین ک چند روز پیش برای ازمایش اومده بودین و جوابش دیروز اومد اما گفتین ک کار دارین
-خب
÷متاسفم اما شما...
-من...
÷سرطان خون دارین
-چ..چی
÷متاسفم
چرا الان ک همه چیز داشت درست میشد دوباره همه چیز بهم ریخت
-را..راه در..مان...
÷راه درمان داره البته باید بدونین ک احتمال جواب دادنش 5درصده اما توی کره نیست برای درمان باید برید امریکا
کیفم رو برداشتم و تشکر کردم و رفتم بیرون سرم داشت گیج میرفت
از مرگ نمیترسیدم اما تهیونگ
اون بدون من معلوم نیست چ اتفاقی براش میوفته من چطور بهش بگم دارم میمیرم اون نابود میشه
.
.
داشتن میکاپم میکردن اما من هنوز دو دل بودم
میکاپ ارتیستا رفتم بیرون اما من هنوز توی فکر بودم
نمیتونستم کنارش زره زره از بین برم اونم جلو چشماش اونم با من نابود میشد
یهو در باز شد و
°هی عروس خانم اینجایی بیا دیگه
توی خودم بودم اصلا متوجه جونگکوک نشدم
°هی ات
-ه..ها.بله
°اتفاقی افتاده
-جونگکوک من باید برم
°چی داری میگی ات
-کوکی وقت ندارم توضیح بدم ولی بدون بخاطر تهیونگه
°من نمیتونم بزارم بری
-دارم میمیرم(با داد و گریه
°چیی
-کوک لطفا اینجوری تهیونگ هم نابود میشه
°باشه اروم باش میرم سرشون رو گرم کنم توهم سریع برو اما باید کامل برام توضیح بدی تا کمکت کنم
-باشه
جونگکوک رفت بیرون و بعد از پنج دقیقه منم سریع رفتم بیرون و سوار ماشین شدم و رفتم ب سمت خونه تا زمانی ک متوجه بشن من رفتم
+ات چرا نمیاد؟...ادامه دارد
(اخرین باره ک بدون رسیدن شرط ها میزارم)
کامنت:۲۵۰(کامنت حمایت
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
از خواب بیدار شدم و نگاه کردم ب کنارم ی شاخه گل رز و ی نامه
نامه رو برداشتم و خوندمش
اینقدر قشنگ خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم
میدونم ک رز دوست داری البته باید برم تو گوه و جنگل اینا زروحشی رو گیر بیارم چون توهم ادم معمولی نیستی دیگه
خندیدم
همه کار های عروسی رو دارم درست میکنم دیگه امشب قانونی مال خودم میشی
گرچه الانم مال خودمی ولی خب خیلی خودتو خسته نکن
دوست دارم.
<عشقت>
خندیدم
-اره عشقم اقای بامزه
نامه رو گذاشتم روی تخت و بلند شدم و رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم
رفتم پایین امروز نوبت دکتر داشتم
دکتر بهم گفته بود ک ی موضوع مهم رو باید بهم بگه اما پشت گوشی نمیشه
ی چیزی خوردم و اماده شدم تا برم پیش دکتر
.
.
÷سلام خانم ات
-سلام اتفاقی افتاده
÷شنیدم امشب قراره ازدواج کنین تبریک میگم
-ممنون
÷خب میدونین ک چند روز پیش برای ازمایش اومده بودین و جوابش دیروز اومد اما گفتین ک کار دارین
-خب
÷متاسفم اما شما...
-من...
÷سرطان خون دارین
-چ..چی
÷متاسفم
چرا الان ک همه چیز داشت درست میشد دوباره همه چیز بهم ریخت
-را..راه در..مان...
÷راه درمان داره البته باید بدونین ک احتمال جواب دادنش 5درصده اما توی کره نیست برای درمان باید برید امریکا
کیفم رو برداشتم و تشکر کردم و رفتم بیرون سرم داشت گیج میرفت
از مرگ نمیترسیدم اما تهیونگ
اون بدون من معلوم نیست چ اتفاقی براش میوفته من چطور بهش بگم دارم میمیرم اون نابود میشه
.
.
داشتن میکاپم میکردن اما من هنوز دو دل بودم
میکاپ ارتیستا رفتم بیرون اما من هنوز توی فکر بودم
نمیتونستم کنارش زره زره از بین برم اونم جلو چشماش اونم با من نابود میشد
یهو در باز شد و
°هی عروس خانم اینجایی بیا دیگه
توی خودم بودم اصلا متوجه جونگکوک نشدم
°هی ات
-ه..ها.بله
°اتفاقی افتاده
-جونگکوک من باید برم
°چی داری میگی ات
-کوکی وقت ندارم توضیح بدم ولی بدون بخاطر تهیونگه
°من نمیتونم بزارم بری
-دارم میمیرم(با داد و گریه
°چیی
-کوک لطفا اینجوری تهیونگ هم نابود میشه
°باشه اروم باش میرم سرشون رو گرم کنم توهم سریع برو اما باید کامل برام توضیح بدی تا کمکت کنم
-باشه
جونگکوک رفت بیرون و بعد از پنج دقیقه منم سریع رفتم بیرون و سوار ماشین شدم و رفتم ب سمت خونه تا زمانی ک متوجه بشن من رفتم
+ات چرا نمیاد؟...ادامه دارد
(اخرین باره ک بدون رسیدن شرط ها میزارم)
کامنت:۲۵۰(کامنت حمایت
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
۷۴.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.