مافیای مدرسه. Part 14 ژانر: درام، اسمات
_حسابی عصبانی بودم نمیدونم چطوری گذاشتم که تا الان زنده بمونه ولی نباید ضعف نشون بدم و باید خون سردیم رو حفظ کنم هوففففف
(ویو ات)+لباسی رو که امیلیا بهم داده بود رو پوشیدم و رفتم پایین پیش امیلیا
×اوه اومدی؟
+اهوم خب باید اول کجارو تمیز کنم؟
×اول پله های عمارت و بعد 3 تا از اتاقا این عمارت هفت تا اتاق داره ولی چون زیاده پله ها و 3تا از اتاقا رو امروز تمیز کن و 4تا اتاق دیگه رو فردا اممم امروز اتاق ارباب و اتاق های ارباب بزرگ و خانوم (منظورم پدر و مادر کوکه) وهمینطور پله ها رو تمیز کن
+هوففففف اوکی، با بی میلی رفتم سراغ کارام اول از اتاق ارباب بزرگ شروع کردم از بس بزرگ بود 3 ساعت طول کشید وای هنوز کلی کار دارم رفتم بعد از اینکه اتاق بابای کوک رو تمیز کردم رفتم سراغ اتاق مادر کوک و اونم بعد دوساعت تمیز کردم وای از الان خسته شدممم رفتم سراغ پله ها، یا اااااااا.... گادددددد.... چخبرههه اینهمه پلهههه هوفففف واییی نهههه به هر حال با کلی بدبختی تمیزشون کردم دیگه دست و پاهام رو حس نمیکردم تازه هنوز اتاق اون لعنتی هم مونده بود رفتم تو اتاقش بعد از پاک کردن پنجره های اتاقش رفتم سر کمدش تا لباس های تمیز و کثیف رو از هم جدا کنم ولی تا در کمدش رو باز کردم با کلی وسیله عجیب و ابزار شکنجه روبه رو شدم مثل دستگاه ویبراتور و سرنگ های مختلف و چند بسته کاندوم دیگه سرم سوت کشید اخه ی ادم چقدر میتونه بیرحم باشههه خب شرط میبندم که کسیو به بیرحمی کوک ندیدم وقتی کمدش رو تمیز کردم رفتم سراغ میز کارش و وقتی پوشه هارو دیدم تعجبم بیشتر شد چون کلی پرونده درمورد دخترای مفقود شده پیدا کردم که تو یکیش اسم منم بود و همینطور اطلاعات خانوادگیم بعد چندتا عکس جسد پیدا کردم ک همشون هم دختر بودن و ب طرز وحشتناک و درداوری شکنجه شده بودن ی جورایی حدس زدم که همه اینها کار کوکه چون اون ی مافیای بی احساس و بیرحمه
....... ادامه دارد
پارت بعد 🔞
شب خوش
بای
(ویو ات)+لباسی رو که امیلیا بهم داده بود رو پوشیدم و رفتم پایین پیش امیلیا
×اوه اومدی؟
+اهوم خب باید اول کجارو تمیز کنم؟
×اول پله های عمارت و بعد 3 تا از اتاقا این عمارت هفت تا اتاق داره ولی چون زیاده پله ها و 3تا از اتاقا رو امروز تمیز کن و 4تا اتاق دیگه رو فردا اممم امروز اتاق ارباب و اتاق های ارباب بزرگ و خانوم (منظورم پدر و مادر کوکه) وهمینطور پله ها رو تمیز کن
+هوففففف اوکی، با بی میلی رفتم سراغ کارام اول از اتاق ارباب بزرگ شروع کردم از بس بزرگ بود 3 ساعت طول کشید وای هنوز کلی کار دارم رفتم بعد از اینکه اتاق بابای کوک رو تمیز کردم رفتم سراغ اتاق مادر کوک و اونم بعد دوساعت تمیز کردم وای از الان خسته شدممم رفتم سراغ پله ها، یا اااااااا.... گادددددد.... چخبرههه اینهمه پلهههه هوفففف واییی نهههه به هر حال با کلی بدبختی تمیزشون کردم دیگه دست و پاهام رو حس نمیکردم تازه هنوز اتاق اون لعنتی هم مونده بود رفتم تو اتاقش بعد از پاک کردن پنجره های اتاقش رفتم سر کمدش تا لباس های تمیز و کثیف رو از هم جدا کنم ولی تا در کمدش رو باز کردم با کلی وسیله عجیب و ابزار شکنجه روبه رو شدم مثل دستگاه ویبراتور و سرنگ های مختلف و چند بسته کاندوم دیگه سرم سوت کشید اخه ی ادم چقدر میتونه بیرحم باشههه خب شرط میبندم که کسیو به بیرحمی کوک ندیدم وقتی کمدش رو تمیز کردم رفتم سراغ میز کارش و وقتی پوشه هارو دیدم تعجبم بیشتر شد چون کلی پرونده درمورد دخترای مفقود شده پیدا کردم که تو یکیش اسم منم بود و همینطور اطلاعات خانوادگیم بعد چندتا عکس جسد پیدا کردم ک همشون هم دختر بودن و ب طرز وحشتناک و درداوری شکنجه شده بودن ی جورایی حدس زدم که همه اینها کار کوکه چون اون ی مافیای بی احساس و بیرحمه
....... ادامه دارد
پارت بعد 🔞
شب خوش
بای
۱۳.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.