عاشق شدن part¹⁸

ویو شینا
چن وقتی یود که دنبال یه الاغی بودم همون مردی که پدرو مادر ا.تو کشته و بالاخره پیدا کردمش به کمک جئون جونگ کوک پسردایی نایون
فلش بک دیروز
رفتم سرکار و نایونم باهام اومد چون قرار بود امشب برم پیش نایون خیلی کلافه بودم چون چند روزی بود که اون مرده رو پیدا نمی کردم
نایون اومد پیشم و گفت
نایون:هی شینا حالت خوبه از اون موقع اومدی انگار یه جای دیگه هستی
شینا:راستش دنبال یه کسی میگردم اما نمیتونم پیداش کنم
نایون:خب راستش من میتونم کمکت کنم یعنی من که نه اما جونگ کوک میتونه کمکت کنه
شینا :پسر داییتو میگی
نایون:اوهوم
شینا:اوکی پس شمارشو بده
نایون:مطمئنی
شینا:مجبورم
نایون باشه یادداشت کن ،،،..............(شماره )
شینا:مرسی
نایون:خواهشش ،، فقط حواست باشه گول حرفاشو نخوری
شینا:بااااشششه
یکم از حرفش ترسیدم البته از اون ترسا نه یکم دل شوره گرفتم
بهش زنگ زدم

مکالمه
^^
بیب،بیب،بیب

کوک:الو سلام
شینا:سلام مستر جئون ؟
کوک:بله خودم هستم
شینا:من دوست نایون هستم و به کمکتون نیاز دارم
کوک:خب چه کاری از دستم بر میاد
شینا :من براتون یه لوکیشن میفرستم اگه میشه بیاین اونجا
کوک:بله حتما من ساعت ۶ اونجام
شینا:ممنون
^^
پایان مکالمه


هیچی نمیگم ببینم خجالت میکشین یا نه 😶😶