درد از درون
_______________________________________
درد از درون
part 1.
View Sara:
امروز قراره اونی چان(داداش) منو بره پیش دوستاش
خوشحالم که دوست پیدا کرده
لباسامو پوشیدم که صدای اونی چان از بیرون اتاق رو شنیدم
کازوتورا:«ساراا!! بیا دیر شدد!!!»
سارا:«اومدمم!!!»
درو باز کردم و صورت اونی چان معلوم شد
اهی کشید و گفت:«خب! بیا بریم!»
از خونه بیرون اومدیم
ده دقیقه بعد به یه پارک رسیدیم
چند تا پسر هم اونجا بودن
یه پسر موزرد داشت سر یه پسر موکرمی غر می زد اما اون بیخیال دوریاکیش رو میخورد
یه پسر مو سیاه، مو یاسی و یه پسر چاق هم بودند که داشتن به اون دوتا میخندیدن
اونچی چان داد زد:« ما اومدیم!»
اونا به ما ذل زدن
پسر موکرم(مایکی):« یو کازوتورا!(سلام کازوتورا) اون دختره کیه؟ ورژن دخترته؟»
اونی چان اخم کرد و گفت:«نبابا! خواهرمه!»
اونا تعجب کردن
پسر مو سیاه(باجی)« باکا(احمق) چرا به من نگفتی؟»
کازوتورا«خب یادم رفت!»
پسر مویاسی(میتسویا)«خب دیگه بس کنین! من میتسویام یوروشیکو(خوشبختم).... ام...»
سارا:«واتاشیوا سارا دس!(من سارا هستم)»
میتسویا:«یوروشیکو سارا چان!»
پسر موکرم(مایکی):«واتاشیوا مایکی دس!دوریاکی میخوری سارینا؟»
تعجب کردم
سارا:«سارینا؟»
پسر مو زرد (دراکن) اهی کشید
دراکن:«ولش کن اون همه رو هرجور دلش بخواد صدا میزنه! منم دراکنم»
مایکی:«خب نگفتی میخوری؟»
سارا:«نه ممنون»
پسر مو سیاه(باجی)«منم باجی هستم!دوست داداش احمقت!»
پسر چاق(پاه چین)«منم پاه چینم!»
سارا:«از دیدنتون خوشبختم!»
و......
______________________________________
درد از درون
part 1.
View Sara:
امروز قراره اونی چان(داداش) منو بره پیش دوستاش
خوشحالم که دوست پیدا کرده
لباسامو پوشیدم که صدای اونی چان از بیرون اتاق رو شنیدم
کازوتورا:«ساراا!! بیا دیر شدد!!!»
سارا:«اومدمم!!!»
درو باز کردم و صورت اونی چان معلوم شد
اهی کشید و گفت:«خب! بیا بریم!»
از خونه بیرون اومدیم
ده دقیقه بعد به یه پارک رسیدیم
چند تا پسر هم اونجا بودن
یه پسر موزرد داشت سر یه پسر موکرمی غر می زد اما اون بیخیال دوریاکیش رو میخورد
یه پسر مو سیاه، مو یاسی و یه پسر چاق هم بودند که داشتن به اون دوتا میخندیدن
اونچی چان داد زد:« ما اومدیم!»
اونا به ما ذل زدن
پسر موکرم(مایکی):« یو کازوتورا!(سلام کازوتورا) اون دختره کیه؟ ورژن دخترته؟»
اونی چان اخم کرد و گفت:«نبابا! خواهرمه!»
اونا تعجب کردن
پسر مو سیاه(باجی)« باکا(احمق) چرا به من نگفتی؟»
کازوتورا«خب یادم رفت!»
پسر مویاسی(میتسویا)«خب دیگه بس کنین! من میتسویام یوروشیکو(خوشبختم).... ام...»
سارا:«واتاشیوا سارا دس!(من سارا هستم)»
میتسویا:«یوروشیکو سارا چان!»
پسر موکرم(مایکی):«واتاشیوا مایکی دس!دوریاکی میخوری سارینا؟»
تعجب کردم
سارا:«سارینا؟»
پسر مو زرد (دراکن) اهی کشید
دراکن:«ولش کن اون همه رو هرجور دلش بخواد صدا میزنه! منم دراکنم»
مایکی:«خب نگفتی میخوری؟»
سارا:«نه ممنون»
پسر مو سیاه(باجی)«منم باجی هستم!دوست داداش احمقت!»
پسر چاق(پاه چین)«منم پاه چینم!»
سارا:«از دیدنتون خوشبختم!»
و......
______________________________________
۹۶۳
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.