مثلث عشقی ♡∆
مثلث عشقی ♡∆
•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠
*و ایزانا و مایکی گاز کش رفتن عمارت*
ایزانا: من همینجا زنده زندع خاکت میکنم مایکیییییییییی
مایکی: به من چه خووو؟؟؟
ایزانا: ما هنوز آماده هم نشدیمممم
مایکی: یا زهرای بی فاطمه
*رسیدن عمارت،البته با موهایی که انگار رعد و برق زده*
ایزانا: گامشو بدو
*از ماشین پیاده شدن و رفتن تا لباس بپوشن*
*ایزانا و مایکی مثل جت رفتن تو اتاقاشون و یه حموم دو دقیقه ای رفتن و موهاشونو خشک کردن و لباس پوشیدن *
مایکی: من الان دقیقا چطورییی کروات ببندمممم؟؟!؟!؟
*داره با کروات ور میره تا ببندتش*
مایکی: خدا لعنت کنه، این بی صاحاب چطوری بسته میشههه؟!؟!
لیلی: و مثل همیشه.....
مایکی: کــــــــــــــــــــن-چـــــــــــیــــــــــن!!!!
*لیلی: لباس ایزانا و مایکی رو بعدا میذارم*
*دراکن اومد بالا*
دراکن: دوباره تو منو کن-چین صدا کردی؟؟؟؟
مایکی: جان امواتت بگو من چطوری کروات ببندم!
دراکن: خدا بکشتتت
*دراکن هم بلد نبود و رسما ریـ...... خب دیگه خودتون میدونین حالا بریم پیش ایزانا*
ایزانا: لالالالالالای چه شاهی شدم من، برای ملکه ام، خوشگل شدم و ناز اخه چقدره طناز، روی دست خوشگلیِ من توی جهان نیست *با صوت بخوانید😂*
و... ای واییییییی من حالا چطوری این کرواتو ببندم، اینو میبری از این ور.... اونم از اون ور.... عه.... بدجوری خراب کردم
وزیر اعظم کــــــــــــاکــــــــوچــــــو!!!
کاکوچو ی بدبخت اومد تو اتاق ایزانا
کاکوچو: دوباره فاز پادشاهی برداشتی؟؟
ایزانا: فاز نگرفتم، چون پادشاهم، حالا دستور میدم بهم یاد بدی کروات ببندم
کاکوچو: بلد نیستم:/
ایزانا: ای وزیر بی لیاقت، از جلوی چشمانم گامشو
کاکوچو: اوکی *و رفت😂👍🏻*
ایزانا: خــــــاک😑
*و اونم در بستن کروات ریـــ......*
» و با همون کروات های ریـ..... رفتن جلوی سوزومه، و در پشت صحنه، گله ای پسر و سه تا دختر از پشت در اتاق وایساده بودن و نگاه میکنن😂😂*
*سوزومه خندش گرفت*
سوزومه: چرا کراواتاتون همچینه؟؟ 😂
*مایکی و ایزانا خجالت کشیدن*
هردو: بلد... نبودیم
سوزو: خب مگه مجبورید؟
ایزانا/مایکی: سکوتتت
سوزو: اوف، اوکی، بذارین خودم براتون ببندم
*سوزو بهشون نزدیک شد تا کرواتاشونو درست کنه*
*در اتاق*
شین: هعیییی اینا ازدواج کردن من هنوز سینگلم، خدایا منو گاو کن😂🐄
واکاسا: اخه سگم به تو پا نمیده، چه برسه آدم
شین: من دیگه با تو حرفی ندارم😑
اما: ساکت باشین دارم میبینم، اخی چه رمانتیکننن😍
☆پایان این پارت☆
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠
لیلی: سلام عجیجای من🐣
من بلاخره پارت دادم و گومننننن، مسافرت بودم و نت زیادی گند بود من هیچ جا نمیتونستم برم، سر همین نتونستم پارت بدم و کمی، گشادم دیگه 😅
•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠
*و ایزانا و مایکی گاز کش رفتن عمارت*
ایزانا: من همینجا زنده زندع خاکت میکنم مایکیییییییییی
مایکی: به من چه خووو؟؟؟
ایزانا: ما هنوز آماده هم نشدیمممم
مایکی: یا زهرای بی فاطمه
*رسیدن عمارت،البته با موهایی که انگار رعد و برق زده*
ایزانا: گامشو بدو
*از ماشین پیاده شدن و رفتن تا لباس بپوشن*
*ایزانا و مایکی مثل جت رفتن تو اتاقاشون و یه حموم دو دقیقه ای رفتن و موهاشونو خشک کردن و لباس پوشیدن *
مایکی: من الان دقیقا چطورییی کروات ببندمممم؟؟!؟!؟
*داره با کروات ور میره تا ببندتش*
مایکی: خدا لعنت کنه، این بی صاحاب چطوری بسته میشههه؟!؟!
لیلی: و مثل همیشه.....
مایکی: کــــــــــــــــــــن-چـــــــــــیــــــــــن!!!!
*لیلی: لباس ایزانا و مایکی رو بعدا میذارم*
*دراکن اومد بالا*
دراکن: دوباره تو منو کن-چین صدا کردی؟؟؟؟
مایکی: جان امواتت بگو من چطوری کروات ببندم!
دراکن: خدا بکشتتت
*دراکن هم بلد نبود و رسما ریـ...... خب دیگه خودتون میدونین حالا بریم پیش ایزانا*
ایزانا: لالالالالالای چه شاهی شدم من، برای ملکه ام، خوشگل شدم و ناز اخه چقدره طناز، روی دست خوشگلیِ من توی جهان نیست *با صوت بخوانید😂*
و... ای واییییییی من حالا چطوری این کرواتو ببندم، اینو میبری از این ور.... اونم از اون ور.... عه.... بدجوری خراب کردم
وزیر اعظم کــــــــــــاکــــــــوچــــــو!!!
کاکوچو ی بدبخت اومد تو اتاق ایزانا
کاکوچو: دوباره فاز پادشاهی برداشتی؟؟
ایزانا: فاز نگرفتم، چون پادشاهم، حالا دستور میدم بهم یاد بدی کروات ببندم
کاکوچو: بلد نیستم:/
ایزانا: ای وزیر بی لیاقت، از جلوی چشمانم گامشو
کاکوچو: اوکی *و رفت😂👍🏻*
ایزانا: خــــــاک😑
*و اونم در بستن کروات ریـــ......*
» و با همون کروات های ریـ..... رفتن جلوی سوزومه، و در پشت صحنه، گله ای پسر و سه تا دختر از پشت در اتاق وایساده بودن و نگاه میکنن😂😂*
*سوزومه خندش گرفت*
سوزومه: چرا کراواتاتون همچینه؟؟ 😂
*مایکی و ایزانا خجالت کشیدن*
هردو: بلد... نبودیم
سوزو: خب مگه مجبورید؟
ایزانا/مایکی: سکوتتت
سوزو: اوف، اوکی، بذارین خودم براتون ببندم
*سوزو بهشون نزدیک شد تا کرواتاشونو درست کنه*
*در اتاق*
شین: هعیییی اینا ازدواج کردن من هنوز سینگلم، خدایا منو گاو کن😂🐄
واکاسا: اخه سگم به تو پا نمیده، چه برسه آدم
شین: من دیگه با تو حرفی ندارم😑
اما: ساکت باشین دارم میبینم، اخی چه رمانتیکننن😍
☆پایان این پارت☆
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠
لیلی: سلام عجیجای من🐣
من بلاخره پارت دادم و گومننننن، مسافرت بودم و نت زیادی گند بود من هیچ جا نمیتونستم برم، سر همین نتونستم پارت بدم و کمی، گشادم دیگه 😅
۹.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.