تفسیر قرآن
پیامهای آیه 9 تا 15 سوره شمس
- سوگند به خورشيد و ماه و شب و روز و زمين و آسمان و روح انسان كه سعادت انسان در گرو رشد معنوى است نه زندگى مادّى. «والشمس... قد افلح من زكّاها»
- اگر نفس را رها كنيم، انسان را به سقوط مى كشاند. لذا نفس را بايد كنترل كرد. «زكّاها»
- تزكيه و خودسازى، محروم كردن نيست، رشد دادن است.«زكّاها»
- هر كس نفس خود را در لابلاى عادات و رسوم و پندارها مخفى كند و غافلانه دنبال تأمين خواسته هاى نفسانى رود، محروميّت بزرگى خواهد داشت. «قد خاب من دساها»
- طغيان و گناه، مقدّمه كفر و تكذيب است. «كذّبت ثمود بطغواها» («تقوا» يعنى پاكى و «طغوى » يعنى طغيان در گناه)
- در شيوه تبليغ، بعد از بيان اصول كلّى، نمونه هايى نقل كنيد. «قد خاب... كذّبت ثمود»
- شكستن قداست ها نشانه شقاوت است و هر چه قداست بيشتر باشد، شكستن آن قساوت بيشترى مى خواهد. «اشقى »
- اگر انسان به فكر تزكيه نباشد، در ابتدا پيروى از نفس را مخفيانه انجام مى دهد «دسّاها» و سپس علنى. «اذ انبعث اشقاها»
- در انجام كار بد، آن كس كه شقى تر است زودتر تحريك مى پذيرد. «انبعث اشقاها»(74)
- هر چه به خدا منسوب باشد، مقدّس است و بايد مورد احترام قرار گيرد و اهانت به آن، كيفر الهى را به دنبال دارد. «ناقة اللّه، فعقروها، فدمدم»
- زدودن علف هاى هرز كافى نيست، بارور كردن هم لازم است. («زكّاها» به معناى رشد است.)
- به كاميابى هاى زودگذر نفس مغرور نشويد كه عاقبتش محروميّت است. «و قد خاب» (كلمه «خاب» يعنى محروم شد و به آنچه مى خواست نرسيد.)
- هر كس به گناه ديگرى راضى باشد شريك جرم است. شتر را يك نفر كشت ولى قرآن مى فرمايد: جمعى آن را كشتند. «فعقروها»
- خداوند بر هر چيز مسلط است و از نابود كردن ستمگران هيچ پروائى ندارد. «ولا يخاف عقباها»
- رضايت و تشويق و تحريك به گناه نيز گناه است. «انبعث اشقاها... بذنبهم»
- كيفرهاى الهى جلوه اى از ربوبيّت اوست. (مربّى بايد موانع تربيت را برطرف سازد.) «فدمدم عليهم ربّهم»
- قهر الهى در دنيا نيز سخت است. «فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم فسوّاها»
-----
74) بعثَ» يعنى برانگيخت و «انبعثَ» يعنى برانگيخته شد.
بر گرفته از کتاب الکترونیکی تفسير نور مرکز اطلاع رسانی غدیر
- سوگند به خورشيد و ماه و شب و روز و زمين و آسمان و روح انسان كه سعادت انسان در گرو رشد معنوى است نه زندگى مادّى. «والشمس... قد افلح من زكّاها»
- اگر نفس را رها كنيم، انسان را به سقوط مى كشاند. لذا نفس را بايد كنترل كرد. «زكّاها»
- تزكيه و خودسازى، محروم كردن نيست، رشد دادن است.«زكّاها»
- هر كس نفس خود را در لابلاى عادات و رسوم و پندارها مخفى كند و غافلانه دنبال تأمين خواسته هاى نفسانى رود، محروميّت بزرگى خواهد داشت. «قد خاب من دساها»
- طغيان و گناه، مقدّمه كفر و تكذيب است. «كذّبت ثمود بطغواها» («تقوا» يعنى پاكى و «طغوى » يعنى طغيان در گناه)
- در شيوه تبليغ، بعد از بيان اصول كلّى، نمونه هايى نقل كنيد. «قد خاب... كذّبت ثمود»
- شكستن قداست ها نشانه شقاوت است و هر چه قداست بيشتر باشد، شكستن آن قساوت بيشترى مى خواهد. «اشقى »
- اگر انسان به فكر تزكيه نباشد، در ابتدا پيروى از نفس را مخفيانه انجام مى دهد «دسّاها» و سپس علنى. «اذ انبعث اشقاها»
- در انجام كار بد، آن كس كه شقى تر است زودتر تحريك مى پذيرد. «انبعث اشقاها»(74)
- هر چه به خدا منسوب باشد، مقدّس است و بايد مورد احترام قرار گيرد و اهانت به آن، كيفر الهى را به دنبال دارد. «ناقة اللّه، فعقروها، فدمدم»
- زدودن علف هاى هرز كافى نيست، بارور كردن هم لازم است. («زكّاها» به معناى رشد است.)
- به كاميابى هاى زودگذر نفس مغرور نشويد كه عاقبتش محروميّت است. «و قد خاب» (كلمه «خاب» يعنى محروم شد و به آنچه مى خواست نرسيد.)
- هر كس به گناه ديگرى راضى باشد شريك جرم است. شتر را يك نفر كشت ولى قرآن مى فرمايد: جمعى آن را كشتند. «فعقروها»
- خداوند بر هر چيز مسلط است و از نابود كردن ستمگران هيچ پروائى ندارد. «ولا يخاف عقباها»
- رضايت و تشويق و تحريك به گناه نيز گناه است. «انبعث اشقاها... بذنبهم»
- كيفرهاى الهى جلوه اى از ربوبيّت اوست. (مربّى بايد موانع تربيت را برطرف سازد.) «فدمدم عليهم ربّهم»
- قهر الهى در دنيا نيز سخت است. «فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم فسوّاها»
-----
74) بعثَ» يعنى برانگيخت و «انبعثَ» يعنى برانگيخته شد.
بر گرفته از کتاب الکترونیکی تفسير نور مرکز اطلاع رسانی غدیر
۸۶۰
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.