درخواستی
#درخواستی
°چندپارتی کوک°پارت8
وقتی کات کردین و تورو با یکی دیگه میبینه
ویو ا٫ت
دویدم سمتش نگران صداش میکردم و تکونش میدادم
+کوک..کوک عزیزم.. لطفاً بیدار شو آخه تو با خودت چیکار کردی؟(خیلی نگران)
+عشقم چشماتو باز کن ببین من اینجام اومدم پیشت(با بغض)
+(کوک آروم چشماشو باز کرد و آروم خندید)
_دارم توهم میزم نه؟(با حالت مستی و خندهای که با بغض همراهِ)
+نه نه توهم نمیزنی من اینجام من واقعا اینجام
+(یهو بغلم کرد و شروع کرد به گریه کرد برای اینکه آروم بشه موهاشو نوازش میکردم و آروم باهاش حرف میزدم)
+هیشش..آروم بانی کوچولوی من چیزی نیست من اینجام قرارم نیست جایی برم(بوسه ای رو موهاش گذاشتم)
_لطفا ولم نکن من بدون تو میمیرم(با گریه)
+ولت نمیکنم عزیزم(کوک هنوز داشت گریه میکرد و با خودش ولم نکن رو زمزمه میکرد حالش خیلی بد بود هیچی از حرفامو متوجه نمیشد پس تصمیم گرفتم فردا باهاش حرف بزنم الان فقط باید آرومش میکردم..کمکش کردم بلندشه.. بردمش تو اتاق و روی تخت درازش کردم خودمم کنارش دراز کشیدم که خودشو تو بغلم جا کرد سرشو گذاشت رو سینم و مثل یه بانی کوچولو با چشمای مظلومش بهم نگاه میکرد و هق هق میکرد اون فقط یه پسر بچه کوچولو بود دلم واسش ضعف رفت..الان یکم آروم تر شده بود هنوز داشت با اون چشمای بانی طورش نگام میکرد)
+چشماتو ببند کوکیه من سعی کن بخوابی(آروم و با لحن مهربون)
_نه(با حالت مظلوم)
+چرا عزیزم؟
_میترسم(با بغض)
+ از چی میترسی؟
_میترسم چشمامو بیندم بعدش که بازشون کنم نباشی(بغض و مظلوم)
+نترس بانیه من جایی نمیرم پیشت میمونم
_نه من میترسم(مظلوم)
+خب بیا یه کاری کنیم اگر بهت قول بدم وقتی چشماتو باز کردی پیشت باشم چی؟
_نه نمیخوام
+قول دادم عزیزم حالا هم چشماتو ببند باشه؟(مهربون)
_(سرشو به معنی باشه تکون میده و آروم چشماشو میبنده)
+(دیدم چشماشو بست منم شروع کردم به نوازش کردن موهاش هراز گاهی هم به موهاش بوسه میزدم که دیدم نفساش منظم شد فهمیدم خوابش برده منم چشمامو بستم و کم کم خوابم برد)
ادامه دارد....
°چندپارتی کوک°پارت8
وقتی کات کردین و تورو با یکی دیگه میبینه
ویو ا٫ت
دویدم سمتش نگران صداش میکردم و تکونش میدادم
+کوک..کوک عزیزم.. لطفاً بیدار شو آخه تو با خودت چیکار کردی؟(خیلی نگران)
+عشقم چشماتو باز کن ببین من اینجام اومدم پیشت(با بغض)
+(کوک آروم چشماشو باز کرد و آروم خندید)
_دارم توهم میزم نه؟(با حالت مستی و خندهای که با بغض همراهِ)
+نه نه توهم نمیزنی من اینجام من واقعا اینجام
+(یهو بغلم کرد و شروع کرد به گریه کرد برای اینکه آروم بشه موهاشو نوازش میکردم و آروم باهاش حرف میزدم)
+هیشش..آروم بانی کوچولوی من چیزی نیست من اینجام قرارم نیست جایی برم(بوسه ای رو موهاش گذاشتم)
_لطفا ولم نکن من بدون تو میمیرم(با گریه)
+ولت نمیکنم عزیزم(کوک هنوز داشت گریه میکرد و با خودش ولم نکن رو زمزمه میکرد حالش خیلی بد بود هیچی از حرفامو متوجه نمیشد پس تصمیم گرفتم فردا باهاش حرف بزنم الان فقط باید آرومش میکردم..کمکش کردم بلندشه.. بردمش تو اتاق و روی تخت درازش کردم خودمم کنارش دراز کشیدم که خودشو تو بغلم جا کرد سرشو گذاشت رو سینم و مثل یه بانی کوچولو با چشمای مظلومش بهم نگاه میکرد و هق هق میکرد اون فقط یه پسر بچه کوچولو بود دلم واسش ضعف رفت..الان یکم آروم تر شده بود هنوز داشت با اون چشمای بانی طورش نگام میکرد)
+چشماتو ببند کوکیه من سعی کن بخوابی(آروم و با لحن مهربون)
_نه(با حالت مظلوم)
+چرا عزیزم؟
_میترسم(با بغض)
+ از چی میترسی؟
_میترسم چشمامو بیندم بعدش که بازشون کنم نباشی(بغض و مظلوم)
+نترس بانیه من جایی نمیرم پیشت میمونم
_نه من میترسم(مظلوم)
+خب بیا یه کاری کنیم اگر بهت قول بدم وقتی چشماتو باز کردی پیشت باشم چی؟
_نه نمیخوام
+قول دادم عزیزم حالا هم چشماتو ببند باشه؟(مهربون)
_(سرشو به معنی باشه تکون میده و آروم چشماشو میبنده)
+(دیدم چشماشو بست منم شروع کردم به نوازش کردن موهاش هراز گاهی هم به موهاش بوسه میزدم که دیدم نفساش منظم شد فهمیدم خوابش برده منم چشمامو بستم و کم کم خوابم برد)
ادامه دارد....
۲۴.۶k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.