پدرخوانده پارت 38
جفتشون معتقد بودن که مهمونی های تهیونگ رو نباید از دست داد! چرا؟
چون تهیونگ درسته که تمام مدت مثل پسر های مضلوم رفتار میکنه اما تو مهمونی گرفتن چنان ریختو پاشی میکنه که به همه خوش بگذره هیچ! هیچکس متوجه گذر زمان هم نمیشه.
جیمین نگاه اخرش رو به خودش انداخت و برگشت سمت کانیا و هوفی کشید
کانیا همیشه لباسای پسرونه تنشه و دوست نداره دخترونه بپوشه تازه خیلی با اونا جذاب و سکسی میشد " شلوار جذب مشکی پوشیده بود یه کت جین مشکی و نیم بوت موهاشم که مثل همیشه ولف کات " جیمین سوئیچ رو برداشت "هی کانیا بریم" کانیا همونطور که بادی به ادامسش میداد سر تکون داد و رفتن
سوار ماشین شدن کانیا درو بست جیمین مبهوت نگاش کرد "جیمین چرا حرکت نمیکنی" جیمین چشاشو تو حدقه چرخوند "در مزرعه پدرت نیس ها در ماشینه حیوون" کانیا لبخند حرصی زد " ببخشید جیمین ناراحت نشو دیگه حرکت کنن" تو راه کانیا موزیک لیریک جدید تهیونگ گذاشت و با ارامش بهاش میخوند و لبخند میزد جیمین شروع کرد به حرف زدن "ببینم کانیا پدرت که این همه لباسای خفن رسمی و کلاسیک میپوشه تو چرا همش اینجوری میپوشی یه بار مونده تو دلم ببینم دامن تو کمدت باشه یا پیرهنای که مثل دخترا باشه کمدت با من یکیه" کانیا ادامه داد " من فقط واسه بوی فرندم دخترونه میپوشم و رفتار میکنم سرت تو کار خودت باشه " ده دقیقه بعدش به کلاب رسیدن ماشینو پارک کردن و جفتشون پیاده شدن کانیا ادامسش رو تف کرد جیمین صورتشو جمع کرد " اگر تهیونگ اینجا بود مجبورت میکرد با دهنت جمعش کنی بی ملاحضه بی تربیتی کانیا! " کانیا چشاشو تو حدقه چرخوند و زیر لب گفت " عنتر نکه خودش خیلی مرطبه میاد به من یاد میده " جیمین نگاش کرد "چیزی گفتی" کانیا بیخیال شونه بالا انداخت و سمت داخل کلاب راه افتاد "این بچه از کوچیکی تخس بار اومده وزه" کلاب دو طبقه ای که تهیونگ طبقه دومش رو رزو کرده بود چندتا از بادیگارداش رو دم در گذاشته بود تا هیچ خطری تهدیدشون نکنه هنوزم خیلی مردم بودن که اون رو به چشم متجاوز میدیدن و از هیچ توهینی نصبت بهش دریغ نمیکرد کانیا و جیمین از پله ها بالا رفتن و وارد مهمونی شدن جمعی از دوستان تهیونگ و جین دعوت بودن البته قسمت متعجب کننده این دنسرهای زن و مرد روی استیج متوسط کلاب میرقصیدن کانیا چند تاشونو میشناخت اونا بک اپ دنسرای موزیک ویدیوی تهیونگ بودن جیمین محکم و با هیجان دست کانیا رو گرفت و به سمت جای که جین و دوستاش بودن کشید کانیا میخواست مقاومت کنه اما دیر بود جین جیمین رو دیده بود و با لبخند سمتش میومد جیمین مچ دست کانیا رو ول کرد و چند قدم رفت و پرید بغل پسر بزرگتر دیدن جین تو سئول یه پدیده قیر قابل باور بود کانیا نگاه بی حوصله ای به اون دو نفر کرد و تو اون جمعیت دنبال تهیونگ میگشت تقریبا زمانی که از وجود کانیا تو کلاب داشت نا امید میشد چشمش به تهیونگی افتاد که با لباس چرم مشکی رنگ تو تنش و موهای حالت گرفته و لنزای سبز عسلی تو چشمش روی کاناپه نشسته بود و از دور نگاش میکرد افتاد.
چون تهیونگ درسته که تمام مدت مثل پسر های مضلوم رفتار میکنه اما تو مهمونی گرفتن چنان ریختو پاشی میکنه که به همه خوش بگذره هیچ! هیچکس متوجه گذر زمان هم نمیشه.
جیمین نگاه اخرش رو به خودش انداخت و برگشت سمت کانیا و هوفی کشید
کانیا همیشه لباسای پسرونه تنشه و دوست نداره دخترونه بپوشه تازه خیلی با اونا جذاب و سکسی میشد " شلوار جذب مشکی پوشیده بود یه کت جین مشکی و نیم بوت موهاشم که مثل همیشه ولف کات " جیمین سوئیچ رو برداشت "هی کانیا بریم" کانیا همونطور که بادی به ادامسش میداد سر تکون داد و رفتن
سوار ماشین شدن کانیا درو بست جیمین مبهوت نگاش کرد "جیمین چرا حرکت نمیکنی" جیمین چشاشو تو حدقه چرخوند "در مزرعه پدرت نیس ها در ماشینه حیوون" کانیا لبخند حرصی زد " ببخشید جیمین ناراحت نشو دیگه حرکت کنن" تو راه کانیا موزیک لیریک جدید تهیونگ گذاشت و با ارامش بهاش میخوند و لبخند میزد جیمین شروع کرد به حرف زدن "ببینم کانیا پدرت که این همه لباسای خفن رسمی و کلاسیک میپوشه تو چرا همش اینجوری میپوشی یه بار مونده تو دلم ببینم دامن تو کمدت باشه یا پیرهنای که مثل دخترا باشه کمدت با من یکیه" کانیا ادامه داد " من فقط واسه بوی فرندم دخترونه میپوشم و رفتار میکنم سرت تو کار خودت باشه " ده دقیقه بعدش به کلاب رسیدن ماشینو پارک کردن و جفتشون پیاده شدن کانیا ادامسش رو تف کرد جیمین صورتشو جمع کرد " اگر تهیونگ اینجا بود مجبورت میکرد با دهنت جمعش کنی بی ملاحضه بی تربیتی کانیا! " کانیا چشاشو تو حدقه چرخوند و زیر لب گفت " عنتر نکه خودش خیلی مرطبه میاد به من یاد میده " جیمین نگاش کرد "چیزی گفتی" کانیا بیخیال شونه بالا انداخت و سمت داخل کلاب راه افتاد "این بچه از کوچیکی تخس بار اومده وزه" کلاب دو طبقه ای که تهیونگ طبقه دومش رو رزو کرده بود چندتا از بادیگارداش رو دم در گذاشته بود تا هیچ خطری تهدیدشون نکنه هنوزم خیلی مردم بودن که اون رو به چشم متجاوز میدیدن و از هیچ توهینی نصبت بهش دریغ نمیکرد کانیا و جیمین از پله ها بالا رفتن و وارد مهمونی شدن جمعی از دوستان تهیونگ و جین دعوت بودن البته قسمت متعجب کننده این دنسرهای زن و مرد روی استیج متوسط کلاب میرقصیدن کانیا چند تاشونو میشناخت اونا بک اپ دنسرای موزیک ویدیوی تهیونگ بودن جیمین محکم و با هیجان دست کانیا رو گرفت و به سمت جای که جین و دوستاش بودن کشید کانیا میخواست مقاومت کنه اما دیر بود جین جیمین رو دیده بود و با لبخند سمتش میومد جیمین مچ دست کانیا رو ول کرد و چند قدم رفت و پرید بغل پسر بزرگتر دیدن جین تو سئول یه پدیده قیر قابل باور بود کانیا نگاه بی حوصله ای به اون دو نفر کرد و تو اون جمعیت دنبال تهیونگ میگشت تقریبا زمانی که از وجود کانیا تو کلاب داشت نا امید میشد چشمش به تهیونگی افتاد که با لباس چرم مشکی رنگ تو تنش و موهای حالت گرفته و لنزای سبز عسلی تو چشمش روی کاناپه نشسته بود و از دور نگاش میکرد افتاد.
۱۰.۰k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.