اخرین دوستی.....pt1
از زبان جنی
شب بود و خواستم یه کمی غذا بخورم چون گرسنه بودم
رفتم دم یخچال و دیدم لیسا نشته و نارحته پرسیدم لیسا چه اتفاقی افتاده گفتش:یونجه و کوک دوباره دعوا کردن و
یونجه پسرعموی لیسا که عاشقش بوده اما کوک بالیسا رابطه داره و یونجه انتقام ها از کوک داره..
از زبان لیسا
بلند شدم و رفتم اتاق رزی دیدم رزی و جیمین کنار هم خیلی کیوت خوابشون برده و خیلی خنده ی عمیقی زدم
و رفتم اتاقم
عکس اول عکس جنی
شب بود و خواستم یه کمی غذا بخورم چون گرسنه بودم
رفتم دم یخچال و دیدم لیسا نشته و نارحته پرسیدم لیسا چه اتفاقی افتاده گفتش:یونجه و کوک دوباره دعوا کردن و
یونجه پسرعموی لیسا که عاشقش بوده اما کوک بالیسا رابطه داره و یونجه انتقام ها از کوک داره..
از زبان لیسا
بلند شدم و رفتم اتاق رزی دیدم رزی و جیمین کنار هم خیلی کیوت خوابشون برده و خیلی خنده ی عمیقی زدم
و رفتم اتاقم
عکس اول عکس جنی
۳.۶k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.