🥀 ال ک س ا و آدم ه ای ع ج ی ب 🥀
🥀 الکسا و آدم های عجیب 🥀
#پارت_پنجم
به مامانم خبر دادیم که میخوایم بریم بیرون .. بعد اجازه دادنش همراه الکس به سمت انباری قدیمی عموم راه افتادم
وقتی رسیدیم یه نگاهی از بیرون به انباری انداختیم
_یعنی میخوای بگی اینجا قراره ببینیمش !
نگاهمو از رو انباری سر دادم رو درش که دیدم کمی بازه .. آروم آروم به سمت در حرکت کردم . درو هول دادم که با صدای جیر جیری باز شد . چند قدمی رفتیم داخل که بخاطر دیدن یه مرد که پشتش به ما بود جوری جیغ کشیدیم فرار کردیم به بیرون انباری که کلاغای روی بومش همه پرواز کردن !
نفس نفس زنان با ترس به داخل انباری زل زده بودیم
_اون .. اون دیگه کی بود ؟!!
+ه..همون مرده که .. من .. اون روز دیدمش ؟!
با وحشت و تعجب ماتمون برد که صدای قهقهه ی آشنایی باعث شد نگاهمون روش قفل شه
عموم : یعنی الان شما از من ترسیدید ؟!
باز شروع کرد به خندیدن که ما هم به کار خودمون خندمون گرفت !
_ اصلا بگید ببینم اینجا چیکار میکنید ؟
داداشم خم شد کنار گوشم گفت _دیدی بهت گفتم توهم زدی ؟
با اخم نگاش کردم +من توهم نزدم .. درضمن شاید عموم بتونه به ما کمک کنه پس بیا بریم بهش همه چیو بهش بگیم
داداشم قبول کرد و تمام قضیه رو به عموم گفتیم و قرار شد به ما کمک کنه
پارت بعدیو یا امشب میزارم یا فردا 👐🏻🙂
#پارت_پنجم
به مامانم خبر دادیم که میخوایم بریم بیرون .. بعد اجازه دادنش همراه الکس به سمت انباری قدیمی عموم راه افتادم
وقتی رسیدیم یه نگاهی از بیرون به انباری انداختیم
_یعنی میخوای بگی اینجا قراره ببینیمش !
نگاهمو از رو انباری سر دادم رو درش که دیدم کمی بازه .. آروم آروم به سمت در حرکت کردم . درو هول دادم که با صدای جیر جیری باز شد . چند قدمی رفتیم داخل که بخاطر دیدن یه مرد که پشتش به ما بود جوری جیغ کشیدیم فرار کردیم به بیرون انباری که کلاغای روی بومش همه پرواز کردن !
نفس نفس زنان با ترس به داخل انباری زل زده بودیم
_اون .. اون دیگه کی بود ؟!!
+ه..همون مرده که .. من .. اون روز دیدمش ؟!
با وحشت و تعجب ماتمون برد که صدای قهقهه ی آشنایی باعث شد نگاهمون روش قفل شه
عموم : یعنی الان شما از من ترسیدید ؟!
باز شروع کرد به خندیدن که ما هم به کار خودمون خندمون گرفت !
_ اصلا بگید ببینم اینجا چیکار میکنید ؟
داداشم خم شد کنار گوشم گفت _دیدی بهت گفتم توهم زدی ؟
با اخم نگاش کردم +من توهم نزدم .. درضمن شاید عموم بتونه به ما کمک کنه پس بیا بریم بهش همه چیو بهش بگیم
داداشم قبول کرد و تمام قضیه رو به عموم گفتیم و قرار شد به ما کمک کنه
پارت بعدیو یا امشب میزارم یا فردا 👐🏻🙂
۲.۸k
۲۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.