چند پارتی جونگکوک ²
_ بله اگه میخوای شرکتامون ادامه پیدا کنه باید هر چی فردا گفتم قبول
کنی
+ یااا داری تحدید میکنی؟!
_ یه همچین چیزی
+ خیلی بیشعوری
_ تو بیشتر
+ چیییی
_ همون که شنیدی عشقم...
+ عع ن بابا؟! باشه باشه اگه منم بهت دیگه دادمممم! حالا تو ببین فقط
_ عشقم ا.ت چرا وقتی میدونی ک اخرشم خیلی خوب به ف*کت میدم و مهمتر از همه خودت با پای خودت میای که بهم بدی این حرفا دیگه زدن نداره
+ ایششش! اصن ساکت شووو!!
+( چشمم افتاد به روبه روم...دیدم اونی که باهاش جلسه داشتم داره میاد...بلند شدیم وایسادیم و باهاش دست دادیم...) مرد=
= آقای جئون فک نمیکردم ک شما هم بیاین
_ بالاخره با خانم ا.ت شریکم باید باشم باهاش( یه ابروشو داده بالا)
= بله درسته...
_ ما شراب سفارش دادیم شما هم میل دارین؟
= البته چرا ک ن
+( گارسونو صدا زدیم اومد هم غذا سفارش دادیم هم شراب...)
= وکیلم قرار داد رو آماده کرده بخونیدش اگه با شرایط موافق بودین از این به بعد تبلیغات شرکت ما به عهده شما
+ اگه شرایطی منصفانه ای باشه چرا ک ن
+ تبلیغات شرکت شما رو انجام دادن برای ما افتخار بزرگیه
+ فقط یه چیزی
= بله
+ ما واسه هر تبلیغاتی که انجام میدیم اول از همه پول میگیریم بعد کارو انجام میدیم
= اوه...ک اینطور...مشکلی نیست
+ گفتم بهتون بگم روند شرکت ما اینطوریه
= مشکلی نیست...
+( گارسون غذا رو آورد...چشمم افتاد به جونگکوک دیدم خیره شده به من...زیر لب ببهش گفتم...)
+ چیشده؟! چرا باز زل زدی بهم؟
_ بدجور با این جدی بودنت س*سی شدی
( جونگکوک درست سر جاش نشست و یه قلپ از شرابش خورد)
= چیزی شده؟!
+ ن ن...چطور مگه؟
= شروع کنید...
+( به غذام شاره کرد...منم بیخیال حرف جونگکوک شدم...و مشغول خوردن غذا کردیم...بعد از چند مین غذامونو خوردیم و یه قهوه سفارش دادیم برامون آوردن و منم قرار دادو برداشتم خوندمش...)
ویو کوک
( بدجور با این جدی بودنش حین کار منو دیوونه میکرد... خیلی عاشقه این بودم موقعه کار نگاش کنم...دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم...)
_ ا.ت همین الان نیازت دارم!
_( یهو ا.ت و مرده برگشتن منو نگا کردن، ا.ت که چشاش کم مونده بود از حدقه بزنه بیرون...)
ادامه دارد....
حمایت کنیددددد
کنی
+ یااا داری تحدید میکنی؟!
_ یه همچین چیزی
+ خیلی بیشعوری
_ تو بیشتر
+ چیییی
_ همون که شنیدی عشقم...
+ عع ن بابا؟! باشه باشه اگه منم بهت دیگه دادمممم! حالا تو ببین فقط
_ عشقم ا.ت چرا وقتی میدونی ک اخرشم خیلی خوب به ف*کت میدم و مهمتر از همه خودت با پای خودت میای که بهم بدی این حرفا دیگه زدن نداره
+ ایششش! اصن ساکت شووو!!
+( چشمم افتاد به روبه روم...دیدم اونی که باهاش جلسه داشتم داره میاد...بلند شدیم وایسادیم و باهاش دست دادیم...) مرد=
= آقای جئون فک نمیکردم ک شما هم بیاین
_ بالاخره با خانم ا.ت شریکم باید باشم باهاش( یه ابروشو داده بالا)
= بله درسته...
_ ما شراب سفارش دادیم شما هم میل دارین؟
= البته چرا ک ن
+( گارسونو صدا زدیم اومد هم غذا سفارش دادیم هم شراب...)
= وکیلم قرار داد رو آماده کرده بخونیدش اگه با شرایط موافق بودین از این به بعد تبلیغات شرکت ما به عهده شما
+ اگه شرایطی منصفانه ای باشه چرا ک ن
+ تبلیغات شرکت شما رو انجام دادن برای ما افتخار بزرگیه
+ فقط یه چیزی
= بله
+ ما واسه هر تبلیغاتی که انجام میدیم اول از همه پول میگیریم بعد کارو انجام میدیم
= اوه...ک اینطور...مشکلی نیست
+ گفتم بهتون بگم روند شرکت ما اینطوریه
= مشکلی نیست...
+( گارسون غذا رو آورد...چشمم افتاد به جونگکوک دیدم خیره شده به من...زیر لب ببهش گفتم...)
+ چیشده؟! چرا باز زل زدی بهم؟
_ بدجور با این جدی بودنت س*سی شدی
( جونگکوک درست سر جاش نشست و یه قلپ از شرابش خورد)
= چیزی شده؟!
+ ن ن...چطور مگه؟
= شروع کنید...
+( به غذام شاره کرد...منم بیخیال حرف جونگکوک شدم...و مشغول خوردن غذا کردیم...بعد از چند مین غذامونو خوردیم و یه قهوه سفارش دادیم برامون آوردن و منم قرار دادو برداشتم خوندمش...)
ویو کوک
( بدجور با این جدی بودنش حین کار منو دیوونه میکرد... خیلی عاشقه این بودم موقعه کار نگاش کنم...دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم...)
_ ا.ت همین الان نیازت دارم!
_( یهو ا.ت و مرده برگشتن منو نگا کردن، ا.ت که چشاش کم مونده بود از حدقه بزنه بیرون...)
ادامه دارد....
حمایت کنیددددد
۱۸.۷k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.