جیمین و تهیونگ ادامه پارت 3
نامجون: من میتونم
دکتر: پس برید تو...
ویو نامجون
وقتی رفتم تو همچی بهم ریخته بود
دیدم تهیونگ رو زمین نشسته و داره گریه میکنه
چشمم رودستش افتاد که همینطورری داشت خونریزی میکرد
سریع رفتم سمتش و رو زانو هام نشستم
نامجون: تهیونگ..... ب.... با د.... دستت چیکار کردی؟
ته: دلم میخواد بمیرم هیونگ
نامجون: یااااا این چه حرفیه میزنی
ته: من..... من
نامجون: هیششش چیزی نیست میخوای بریم خونه؟
ته: اوم....
نامجون: بهتری؟
ته: اره.....
نامجون:پرستار
شرایط:
۸لایک ۵کامنت
دکتر: پس برید تو...
ویو نامجون
وقتی رفتم تو همچی بهم ریخته بود
دیدم تهیونگ رو زمین نشسته و داره گریه میکنه
چشمم رودستش افتاد که همینطورری داشت خونریزی میکرد
سریع رفتم سمتش و رو زانو هام نشستم
نامجون: تهیونگ..... ب.... با د.... دستت چیکار کردی؟
ته: دلم میخواد بمیرم هیونگ
نامجون: یااااا این چه حرفیه میزنی
ته: من..... من
نامجون: هیششش چیزی نیست میخوای بریم خونه؟
ته: اوم....
نامجون: بهتری؟
ته: اره.....
نامجون:پرستار
شرایط:
۸لایک ۵کامنت
۲۳۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.