اسم مارو دست کم نگیر ..
(پارت 1)«شروع مدرسه دیدار)
(در ذهن هارو نیم ساعت منتظرم چرا اسکلا نمیان دی.........عع عجبی اومدن
آلبرت:هاروووو ما اومدیم سلامممم
هارو :آروم اسکل
گیلبرت :سلام رفیق
هارو :سلام دابش
آلبرت زبون درآورد :اسکل خودتی شاسکول
گیلبرت:شلوقش نکنین مثلاً بعد خیلی وقته همدیگرو ندیدیم
هارو :اون اسکل بازی درآورد
آلبرت با قیافه مظلوم: اوا چقد خشنی تلسیدم
هارو ی نگاه ب گیلبرت کرد اشاره ب آلبرت کرد:نگا چقد کیرینچه
گیلبرت:هارو جان خودت ک میدونی اسکله پس ولش
آلبرت :من اینجا نخود نیسما میشنوم گناه دارما
هارو:گناش پای سوابیش باش ولش ولی دیگه منو انقد لطفاً دیگه معطل نکنین
گیلبرت😅:شرمنده
آلبرت :اوهوم ب حرفت میکنم و سری بعد دور تر میام
گیلبرت :هرچی سرت بیاد حقته
آلبرت با قیافه مظلوم :دلت میاد داداشی(واقعا داداششع)
گیلبرت :قیافتو مظلوم نکن بهت نمیاد
هارو این حرفارو ولش الان کلاس شروع میشه پاشین بریم
«اینجا ایران نیس ژاپنه»(یهو چندتا دختر دور گیلبرتو گرفتن یکی از دخترا باصورت سرخ:من از اول روت کراش داشتم میشه باهم آشناشیم
گیلبرت :شرمنده باید رد کنم
دختره با اینکه اشک تو چشاش جمع شده بود لبخند زد :ممنون ب حرفام گوش کردی (بعد با رفیقاش رفتن اونور
هارو:خوبم طرفدار داریا گیلبرت کاش ماهم از این شانسا داشتیم
آلبرت:منم خوب طرفدار دارم
گیلبرت:همون ننه بزرگ سر کوچمون اومد بهت اعتراف کرد
)بعدش هارو گیلبرت زدن زیر خنده
آلبرت پوکر:هاهاها چقد خندیدم
هارو:مابیشتر خندیدیم
آلبرت پوکر تر :نمکدونای فاسد
هارو:شنیدین ی دختر بورسیه ای اومده مدرسمون
آلبرت:میزنه خرخون باشه
گیلبرت :برای قبولی تو این مدرسه بایدم خر خون باشه
آلبرت :درکل به ما ربطی ندارع
هارو:آرع
_________________________________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ممنون میشم نظر قشنگتونو درباره رمان بگین مرسی ک تا اینجا رمانمو خوندید 🥰بازم پارت بدم یا ن
(در ذهن هارو نیم ساعت منتظرم چرا اسکلا نمیان دی.........عع عجبی اومدن
آلبرت:هاروووو ما اومدیم سلامممم
هارو :آروم اسکل
گیلبرت :سلام رفیق
هارو :سلام دابش
آلبرت زبون درآورد :اسکل خودتی شاسکول
گیلبرت:شلوقش نکنین مثلاً بعد خیلی وقته همدیگرو ندیدیم
هارو :اون اسکل بازی درآورد
آلبرت با قیافه مظلوم: اوا چقد خشنی تلسیدم
هارو ی نگاه ب گیلبرت کرد اشاره ب آلبرت کرد:نگا چقد کیرینچه
گیلبرت:هارو جان خودت ک میدونی اسکله پس ولش
آلبرت :من اینجا نخود نیسما میشنوم گناه دارما
هارو:گناش پای سوابیش باش ولش ولی دیگه منو انقد لطفاً دیگه معطل نکنین
گیلبرت😅:شرمنده
آلبرت :اوهوم ب حرفت میکنم و سری بعد دور تر میام
گیلبرت :هرچی سرت بیاد حقته
آلبرت با قیافه مظلوم :دلت میاد داداشی(واقعا داداششع)
گیلبرت :قیافتو مظلوم نکن بهت نمیاد
هارو این حرفارو ولش الان کلاس شروع میشه پاشین بریم
«اینجا ایران نیس ژاپنه»(یهو چندتا دختر دور گیلبرتو گرفتن یکی از دخترا باصورت سرخ:من از اول روت کراش داشتم میشه باهم آشناشیم
گیلبرت :شرمنده باید رد کنم
دختره با اینکه اشک تو چشاش جمع شده بود لبخند زد :ممنون ب حرفام گوش کردی (بعد با رفیقاش رفتن اونور
هارو:خوبم طرفدار داریا گیلبرت کاش ماهم از این شانسا داشتیم
آلبرت:منم خوب طرفدار دارم
گیلبرت:همون ننه بزرگ سر کوچمون اومد بهت اعتراف کرد
)بعدش هارو گیلبرت زدن زیر خنده
آلبرت پوکر:هاهاها چقد خندیدم
هارو:مابیشتر خندیدیم
آلبرت پوکر تر :نمکدونای فاسد
هارو:شنیدین ی دختر بورسیه ای اومده مدرسمون
آلبرت:میزنه خرخون باشه
گیلبرت :برای قبولی تو این مدرسه بایدم خر خون باشه
آلبرت :درکل به ما ربطی ندارع
هارو:آرع
_________________________________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ممنون میشم نظر قشنگتونو درباره رمان بگین مرسی ک تا اینجا رمانمو خوندید 🥰بازم پارت بدم یا ن
۱.۷k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.