𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۱۷

از بس این روزا خوابیده بودم که کمر درد گرفته بودم خواستم بلند بشم که لای پام داغ شد وای خدایا الان؟نهههههه خدا
آروم آروم بزور رفتم دستشویی
پریود شده بودم در شدم بیرون رفتم دوباره تو تخت خوابیدم کمرم به شدت درد میکرد و داشتم میمردم یهو یکی در زد خودمو جمع و جور کردم و گفتم بیا داخل
دیدم ماهانه اومد تو و درو بست
یه سینی دستش بود
سریع دستمو دراز کردم سمتش و گفتم نیاد
ماهان=چیشده خوبی
ا.ت=لدبا اون سینی رو نیار اینجا لدفا نمیخوام هیچی بخورم
ماهان=ولی باید بخوری
ا.ت=اصرار نکن
ماهان=باشع
یهو کمرم تیر شدیدی کشید که بی توجه به حضور ماهان یه جیغ کشیدم که ماهان دو متر پرید هوا
ماهان=چیشده خوبی چرا جیغ کشیدی
ا.ت=اخخ مامان دارم میمیرم کمرم الان کنده میشه ایییی مامااااااان
ماهان=خدایا چت شده تو خوبی یه چیزی بگو چیکار کنم
ا.ت=بگو زندای بیاااااااد آییییییی
ماهان رفت بیرون و زندایی رو صدا کرد
زندایی اومد داخل و ماهان هم کنار اومد
زندایی=چیشده دخترم خوبی چیکار شدی یهو
ا.ت=زندایییی دارم میمیرم کمرم دلم خیلی درد میکنه
زندایی=پریود شدی؟ای بابا این که چیزی نیست الان میام واستا
زندایی رفت پایین من داشتم میمردم و ماهان گیج و منگ داشت منو نگاه میکرد به نظرم داشت فکر میکرد که پریودی چیه و اینا🥴🤏🤣
یهو خندم گرفت
ماهان=چه مرگته خنده داره مث چی نگرانت شدم اونوخ میخندی تو؟
ا.ت=ببند بابا دارم از کمر درد و دل درد میمیرم مسخره
ماهان=الان چه اتفاقی برات افتاده
ا.ت=یه چیز زنونس به مردا ربط نداره برو بیرون
ماهان=ها ها ها
رفت بیرون و زندایی با چایی نبات و یک قرص اومد
داد خوردمشون و خوابیدم یکم بهتر شدم بیدار شدم حالم خوب بود بلند شدم رفتم پایین مث خر که چی مث گاو گشنم بود رفتم دیوم یه بویی میاد دماغم و قلقلک میداد رفتم اشپز خونه دیدم غذا کبابه چشام داشت از خوشحالی میترکید
بوش دیوونم کرد........