دو پارتی ( وقتی باهاش قهری ) پارت ۱
#وانشات
#سونگمین
تو با سونگمین به خاطر اینکه با یکی از استف های زن گرم گرفته بود قهر کرده بودی.
اون هنوز متوجه ی قضیه نشده بود چون تو وقتی رفته بودی تا براش خوراکیا و غذاهایی که درست کرده بودی رو ببری....اونو در حالی که داشت با یک دختر حرف میزد و میخندید میبینی و این خیلی عصبی و ناراحتت میکنه به همین خاطر سریع بر میگردی خونه و میشینی گریه میکنی.
شب شده بود و دیگه نزدیکای این بود که سونگمین از راه برسه........
توی اتاق نشسته بودی و داشتی با گوشیت ور میرفتی که با صدای در متوجه ی اومدن سونگمین شدی.
(سونگمین)
دره خونه رو باز کرد و وارد شد
_ سلاممممم چاگیاااااا
معمولاً وقتی از راه میرسید تورو روی مبل در حالی که منتظرش بودی می دیدی و تورو توی بغلش میکشید ولی الان خبری ازت نبود به همین خاطر با چشماش شروع کرد به اطراف خونه رو دید زدن کن با بسته ی فریز شده ی غذای روی اپن مواجه شد .
به سمتش رفت و بسته رو برداشت
_ یعنی میخواسته بیاد کمپانی ؟
بسته رو سر جاش گذاشت و به سمت اتاقتون اومد و با تو که روی تخت نشسته بودی و فاقد از اهمیت بهش داشتی توی موبایلت میچرخیدی رو به رو شد.
_ اوه....چاگی اینجایی؟
هیچ جوابی از طرفت نشنید
_ چاگیا...خوبی؟
بازم فقط سکوت
_ یاااااااا...چیشده؟
جوری رفتار میکردی انگار سونگمینی وجود نداره
_ اون غذا های روی اپن چی بودن؟
_ میخواستی برام بیاریشون کمپانی ؟
پوزخندی دردناک زدی و روی تخت دراز کشیدی که سونگمین هم پالتوشو درآورد و به سمتت اومد و کنارت روی تخت نشست.
_ یاااا...عشقم کاری کردم ؟
تو پشتت بهش بود و هیچی نمیگفتی که باعث شد صبر سونگمین لبریز بشه
_ بسه دیگه ا.ت بگو چی شده
صداش نسبتاً بلند بود که این عصبیت کرد و از جات بلند شدی
+به چه حقی سرم داد میزنی هااااااا؟(با صدای بلند)
سونگمین شکه شده بود چون فکر نمیکرد که صداش اونقدر ها هم بلند بوده باشه
_ ا.ت....خوبی؟
_معلوم هست چی میگی ؟
خنده ی عصبی کردی و با عصبانیت به چشماش خیره شدی
+ ببینم تو اصلاً چرا اومدی خونه.....می تونستی تا صبح پیش همون دختره ی ه.ر.ز.ه بمونی
با این حرفت سونگمین قیافش از متعجب به عصبانی تغییر کرد و از روی تخت بلند شد
_ معلوم هست چی داری میگی؟ کدوم دختر ؟
پوزخندی زدی
+ واو.....خدا میدونه با چند نفر تا حالا نشستی و بگو و بخند کردی که شمارش از دستت در رفته آقای کیم سونگمین
با این حرفت دیگه خون توی رگهاش به جوش اومد
#سونگمین
تو با سونگمین به خاطر اینکه با یکی از استف های زن گرم گرفته بود قهر کرده بودی.
اون هنوز متوجه ی قضیه نشده بود چون تو وقتی رفته بودی تا براش خوراکیا و غذاهایی که درست کرده بودی رو ببری....اونو در حالی که داشت با یک دختر حرف میزد و میخندید میبینی و این خیلی عصبی و ناراحتت میکنه به همین خاطر سریع بر میگردی خونه و میشینی گریه میکنی.
شب شده بود و دیگه نزدیکای این بود که سونگمین از راه برسه........
توی اتاق نشسته بودی و داشتی با گوشیت ور میرفتی که با صدای در متوجه ی اومدن سونگمین شدی.
(سونگمین)
دره خونه رو باز کرد و وارد شد
_ سلاممممم چاگیاااااا
معمولاً وقتی از راه میرسید تورو روی مبل در حالی که منتظرش بودی می دیدی و تورو توی بغلش میکشید ولی الان خبری ازت نبود به همین خاطر با چشماش شروع کرد به اطراف خونه رو دید زدن کن با بسته ی فریز شده ی غذای روی اپن مواجه شد .
به سمتش رفت و بسته رو برداشت
_ یعنی میخواسته بیاد کمپانی ؟
بسته رو سر جاش گذاشت و به سمت اتاقتون اومد و با تو که روی تخت نشسته بودی و فاقد از اهمیت بهش داشتی توی موبایلت میچرخیدی رو به رو شد.
_ اوه....چاگی اینجایی؟
هیچ جوابی از طرفت نشنید
_ چاگیا...خوبی؟
بازم فقط سکوت
_ یاااااااا...چیشده؟
جوری رفتار میکردی انگار سونگمینی وجود نداره
_ اون غذا های روی اپن چی بودن؟
_ میخواستی برام بیاریشون کمپانی ؟
پوزخندی دردناک زدی و روی تخت دراز کشیدی که سونگمین هم پالتوشو درآورد و به سمتت اومد و کنارت روی تخت نشست.
_ یاااا...عشقم کاری کردم ؟
تو پشتت بهش بود و هیچی نمیگفتی که باعث شد صبر سونگمین لبریز بشه
_ بسه دیگه ا.ت بگو چی شده
صداش نسبتاً بلند بود که این عصبیت کرد و از جات بلند شدی
+به چه حقی سرم داد میزنی هااااااا؟(با صدای بلند)
سونگمین شکه شده بود چون فکر نمیکرد که صداش اونقدر ها هم بلند بوده باشه
_ ا.ت....خوبی؟
_معلوم هست چی میگی ؟
خنده ی عصبی کردی و با عصبانیت به چشماش خیره شدی
+ ببینم تو اصلاً چرا اومدی خونه.....می تونستی تا صبح پیش همون دختره ی ه.ر.ز.ه بمونی
با این حرفت سونگمین قیافش از متعجب به عصبانی تغییر کرد و از روی تخت بلند شد
_ معلوم هست چی داری میگی؟ کدوم دختر ؟
پوزخندی زدی
+ واو.....خدا میدونه با چند نفر تا حالا نشستی و بگو و بخند کردی که شمارش از دستت در رفته آقای کیم سونگمین
با این حرفت دیگه خون توی رگهاش به جوش اومد
۱۸.۶k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.