سمی ترین خاطراتتون یا گندایی که زدید تعریف کنید
من یه بار با خوانوادم (مادر پدر برادر رفیقم) و رفیقم رفتیم رستوران توپارکینگ منو دوستمو داداشم زودتر پیاده شدیم مامان بابام مشغول تلفون و اینا بودن خلاصه معتلشون بودیم داشتن میحرفیدن
اقا خلاصه دیگه(نکته: داداشم پنج سال و نیمشه)
خلاصه منو رفیقم گرم حرف زدن بودیم که یهو داداشم رفت یه گوشه کشید پایین شاشید... 🫠🫠🫠😐😐😐🫥🫥🫥🫥خیلی خجالت اور بود(داداشم یاد گرفته تا دسشوییش بگیره هرجا دید بشاشه😂😂)
منو رفیقم رفتیم یه گوشه گفتیم این باما نیس چون مسئول پارکینگ داشت نگامون میکرد😐😐😐
[رستوران تیارا اهواز]خب رساورانش ازین مایه دارا و مجلل ها بود»
بعد اقا یکم گذشت رفتیم بالا غذا سفارش دادیم اخر سر منو رفیقم دسشویی داشتیم رفتیم دسشویی
دسشوییش اینحوری بود که یه اتاق بود که روشویی بود داخل اتاقه یه اتاقه دیگه بود که دسشویی اصلی بود
اقا اول رفیقم رف وقتی اومد من رفتم همینطور که داشت دستاشو میشست داستان تعریف میکرد خلاصه اخر کاری امدم بیرون دیدم یه خانومی بیرون منتظره و با خنده نگامون میکنه
خلاصه دیگه اخر سر تو ماشین کلی مسخره بازی در اوردیمو خندیدیم و فرداش دوستم زود رف خونشون ولی خوش گذشت...... 🌹🌷🌺❤💞💕💟🍬💓🍬💓🤪😍💓💓💓
اقا خلاصه دیگه(نکته: داداشم پنج سال و نیمشه)
خلاصه منو رفیقم گرم حرف زدن بودیم که یهو داداشم رفت یه گوشه کشید پایین شاشید... 🫠🫠🫠😐😐😐🫥🫥🫥🫥خیلی خجالت اور بود(داداشم یاد گرفته تا دسشوییش بگیره هرجا دید بشاشه😂😂)
منو رفیقم رفتیم یه گوشه گفتیم این باما نیس چون مسئول پارکینگ داشت نگامون میکرد😐😐😐
[رستوران تیارا اهواز]خب رساورانش ازین مایه دارا و مجلل ها بود»
بعد اقا یکم گذشت رفتیم بالا غذا سفارش دادیم اخر سر منو رفیقم دسشویی داشتیم رفتیم دسشویی
دسشوییش اینحوری بود که یه اتاق بود که روشویی بود داخل اتاقه یه اتاقه دیگه بود که دسشویی اصلی بود
اقا اول رفیقم رف وقتی اومد من رفتم همینطور که داشت دستاشو میشست داستان تعریف میکرد خلاصه اخر کاری امدم بیرون دیدم یه خانومی بیرون منتظره و با خنده نگامون میکنه
خلاصه دیگه اخر سر تو ماشین کلی مسخره بازی در اوردیمو خندیدیم و فرداش دوستم زود رف خونشون ولی خوش گذشت...... 🌹🌷🌺❤💞💕💟🍬💓🍬💓🤪😍💓💓💓
۱.۸k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.