مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟖
رفتم تو خونه بعد رفتم بالا لباسی که خریده بودم پوشیدم لباسش اسپرت بود چون زیاد دلم نمی خواد پیرهن اینا بپوشم برای همین اسپرت خریدم بعد موهامو حالت دادم یه آرایش لایت کردم کیفمو برداشتم رفتم پایین
+به به می بیبنم بیبی من امروز زیبا تر شده !
_(خنده)خیلی دوست دارم جونگکوکا
+(لب ات رو سطحی بوسید)من عاشقتم خانم کیم
_(خنده)
+خیله خب بریم(خنده خرگوشی)
بعد سوار ماشین شدیم و به رفت عمارت جئون راه افتادیم
بعد چند مین رسیدیم از ماشین پیاده شدیم وارد که شدیم دیدم مادر و پدر کوک بودن رزی و شوگا هم بودن یه خانم باردار هم بود که فک کنم نونا بود یه آقایی هم بود که فک کنم بردار کوک جونگ مین بود خلاصه سلام علیک کردیم و نشستیم
¥سلام دخترم خوبی؟(لبخند)
_سلام خانم جئون خوبم ممنون(لبخند)
نونا:سلام خوشبختم نونا هستم(لبخند)
_او سلام منم همینطور ات هم هستم اگه اشتباه نکنم شما باید همسر آقای جونگ مین باشید؟(لبخند )
نونا:او آره (لبخند)
£سلام اتممممممم
_سلام رزی شیییییییی
بعد حرف زدیم که یهوو نونا گفت
نونا:شما نخواید ازدواج کنید؟!
_اممم خب راستش ما تازه ۵ ماه که باهمیم زود(لبخند)
نونا:آخیییی عزیزم
_راستی بچه تون دختره یا پسر؟!
نونا:دختره (لبخند)
_آخییییی احساس میکنم قرار مثل خودت مهربون باشه(لبخند )
نونا:مرسی عزیزم
بعد کمی حرف زدیم شام خوردیم و رفتیم کوک منو گذاشت خونه بعد رفت عمارتش
ببخشید چرت شد تلاش میکنم بهترش کنم....🦋🌚
اسلاید۲ لباس ات
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟖
رفتم تو خونه بعد رفتم بالا لباسی که خریده بودم پوشیدم لباسش اسپرت بود چون زیاد دلم نمی خواد پیرهن اینا بپوشم برای همین اسپرت خریدم بعد موهامو حالت دادم یه آرایش لایت کردم کیفمو برداشتم رفتم پایین
+به به می بیبنم بیبی من امروز زیبا تر شده !
_(خنده)خیلی دوست دارم جونگکوکا
+(لب ات رو سطحی بوسید)من عاشقتم خانم کیم
_(خنده)
+خیله خب بریم(خنده خرگوشی)
بعد سوار ماشین شدیم و به رفت عمارت جئون راه افتادیم
بعد چند مین رسیدیم از ماشین پیاده شدیم وارد که شدیم دیدم مادر و پدر کوک بودن رزی و شوگا هم بودن یه خانم باردار هم بود که فک کنم نونا بود یه آقایی هم بود که فک کنم بردار کوک جونگ مین بود خلاصه سلام علیک کردیم و نشستیم
¥سلام دخترم خوبی؟(لبخند)
_سلام خانم جئون خوبم ممنون(لبخند)
نونا:سلام خوشبختم نونا هستم(لبخند)
_او سلام منم همینطور ات هم هستم اگه اشتباه نکنم شما باید همسر آقای جونگ مین باشید؟(لبخند )
نونا:او آره (لبخند)
£سلام اتممممممم
_سلام رزی شیییییییی
بعد حرف زدیم که یهوو نونا گفت
نونا:شما نخواید ازدواج کنید؟!
_اممم خب راستش ما تازه ۵ ماه که باهمیم زود(لبخند)
نونا:آخیییی عزیزم
_راستی بچه تون دختره یا پسر؟!
نونا:دختره (لبخند)
_آخییییی احساس میکنم قرار مثل خودت مهربون باشه(لبخند )
نونا:مرسی عزیزم
بعد کمی حرف زدیم شام خوردیم و رفتیم کوک منو گذاشت خونه بعد رفت عمارتش
ببخشید چرت شد تلاش میکنم بهترش کنم....🦋🌚
اسلاید۲ لباس ات
۶.۹k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.