part 52
part 52
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
ترسیدم و سرعتمو بیشتر کردم که بهم نرسه. اصلا خاطره خوبی ازش ندارم. با خودم گفتم بزار بپیچم تو کوچه شاید گمم کنه. رفتم تو کوچه و برگشتم پشتمو ببینم که نیما داشت خیلی ریلکس میومد سمتم و یه لبخند گنده هم رو لباش بود. خواستم بدوم که از کوچه در بیام که کوچه بن بست بود! واقعا ترسیده بودم و هیچی به مغزم نمیرسید.
ساناز
سهیل:«مرسی عشقم قول میدم پشیمون نمیشی»
ساناز:«ساعت ۸ بیا پارک نزدیک خونمون. ۸ بشه ۸ و ۲ دقیقه میرم منتظر نمیمونم.»
سهیل:«من از ۶ صبح اونجا منتظرتم عشقم»
گوشیمو خاموش کردم و رفتم که بخابم ولی مگه فکر و خیال میزاره اه:/
منتظرم فردا بشه برم پیش سهیل واقعن دلم براش تنگ شده
ولی نباید سبک بازی در بیارم هرچی باشه بهم خیانت کرده خیلی از دستش دلخورم.
به نظرم خوب کاری کردم بهش فرصت دادم شاید واقعن از کارش پشیمون شده هرکسی لیاقت یه فرصت دوباره رو داره...
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
ترسیدم و سرعتمو بیشتر کردم که بهم نرسه. اصلا خاطره خوبی ازش ندارم. با خودم گفتم بزار بپیچم تو کوچه شاید گمم کنه. رفتم تو کوچه و برگشتم پشتمو ببینم که نیما داشت خیلی ریلکس میومد سمتم و یه لبخند گنده هم رو لباش بود. خواستم بدوم که از کوچه در بیام که کوچه بن بست بود! واقعا ترسیده بودم و هیچی به مغزم نمیرسید.
ساناز
سهیل:«مرسی عشقم قول میدم پشیمون نمیشی»
ساناز:«ساعت ۸ بیا پارک نزدیک خونمون. ۸ بشه ۸ و ۲ دقیقه میرم منتظر نمیمونم.»
سهیل:«من از ۶ صبح اونجا منتظرتم عشقم»
گوشیمو خاموش کردم و رفتم که بخابم ولی مگه فکر و خیال میزاره اه:/
منتظرم فردا بشه برم پیش سهیل واقعن دلم براش تنگ شده
ولی نباید سبک بازی در بیارم هرچی باشه بهم خیانت کرده خیلی از دستش دلخورم.
به نظرم خوب کاری کردم بهش فرصت دادم شاید واقعن از کارش پشیمون شده هرکسی لیاقت یه فرصت دوباره رو داره...
۲۰۹
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.