ویو نفس
ویو نفس
رفتم تو حیاط دیدم الکس لبه حوز نشسته داره فکر میکنه آروم رفتم سمتش یهو پرتشکردم تو حوز
الکس: جیغ مردونه
نفس : در حاله جر خوردن
الکس : چته دختره دیونه
نفس : چم نیست
الکس : من چه مادر کشته گی با تو دارم
نفس : هیچی
الکس : خدایا منو از دست این نجات بده
ارسلان : الکس تو چرا تو حوزی ( خنده )
الکس : از دست دختر خاله دیونه تو
ارسلان : باز چیکارش کردی
نفس : هیچی فقط دستم خورد افتاد تو حوز
الکس : که دستت خود ( افتاد دنبال نفس )
نفس : غلط کردم
کل پادگان رو گذاشتن رو سرشون
تا دیگه خسته شدن رفتن سرکار شون
خب یه معرفی کوچولو سومی میا زیر دست های نفس هستند
نفس : خب سومی تو تماسا و دوربین های که در اون مکان بودم رو چک کن ..... و میا ببین وقتی من وارد شدم اون دوتا کی بودن
میا و سومی : چشم
نفس : من برم
داشتم تو راه رو میرفتم دیدم اعضا و بچه ها کنار همن
نورا کنار جیمین بود
که یهو .....................
رفتم تو حیاط دیدم الکس لبه حوز نشسته داره فکر میکنه آروم رفتم سمتش یهو پرتشکردم تو حوز
الکس: جیغ مردونه
نفس : در حاله جر خوردن
الکس : چته دختره دیونه
نفس : چم نیست
الکس : من چه مادر کشته گی با تو دارم
نفس : هیچی
الکس : خدایا منو از دست این نجات بده
ارسلان : الکس تو چرا تو حوزی ( خنده )
الکس : از دست دختر خاله دیونه تو
ارسلان : باز چیکارش کردی
نفس : هیچی فقط دستم خورد افتاد تو حوز
الکس : که دستت خود ( افتاد دنبال نفس )
نفس : غلط کردم
کل پادگان رو گذاشتن رو سرشون
تا دیگه خسته شدن رفتن سرکار شون
خب یه معرفی کوچولو سومی میا زیر دست های نفس هستند
نفس : خب سومی تو تماسا و دوربین های که در اون مکان بودم رو چک کن ..... و میا ببین وقتی من وارد شدم اون دوتا کی بودن
میا و سومی : چشم
نفس : من برم
داشتم تو راه رو میرفتم دیدم اعضا و بچه ها کنار همن
نورا کنار جیمین بود
که یهو .....................
۴.۳k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.