مرا ببوس؛بلکه رها بودن را حس کنم★
حالی که دارم دقیقا مشابه «شب پر ستاره» ی ونگوگ است.
درد و غم..
شب هایی قطرات اشک هایم بی اختیار ریخته میشد و اجازه لمس کردنِ گونه هام را داشتند
ستاره هایی پرنور که شب به شب کمرنگ تر و اشک هایم بیشتر میشدند
و من غرق شدم در سیاهی..
سیگار هایی که کام میگرفتند از لبام..هیچ کدومشون آرومم نمیکرد
خونه ام سرد و بغض آلود بود و بوی سیگار تبدیل شده بود به عطر خونه
کم کم من فراموش شدم و گم..
کم کم از یاد همه پر کشیدم با اینکه آنها ادعا میکردند که غیرممکنه..
کم کم از ذهن همه حذف شدم و تبدیل شدم به یک انسانِ سرگردان
آنها باهم خاطرات بینهایت میساختند..و من از آنها حذف شدم
این غیر منتظره بود..این اتمام غیر منتظره بود!!
برسد آن روزی که مرگ نجاتم دهد از این دنیا که برایم جهنمی سوزان ساخت
برسد اون روزی که با سیگار کام میگیرم از لبات..و سبز بشی تو ریه هام)
بماند که تو متعلق به شخصی دیگر هستی..
این رسما یک رویا بود!____
_____________________________________________
شب سیاه گذر کند
ز تیر آسمان گذر کند
نگه کن ای گل من!
درد و غم..
شب هایی قطرات اشک هایم بی اختیار ریخته میشد و اجازه لمس کردنِ گونه هام را داشتند
ستاره هایی پرنور که شب به شب کمرنگ تر و اشک هایم بیشتر میشدند
و من غرق شدم در سیاهی..
سیگار هایی که کام میگرفتند از لبام..هیچ کدومشون آرومم نمیکرد
خونه ام سرد و بغض آلود بود و بوی سیگار تبدیل شده بود به عطر خونه
کم کم من فراموش شدم و گم..
کم کم از یاد همه پر کشیدم با اینکه آنها ادعا میکردند که غیرممکنه..
کم کم از ذهن همه حذف شدم و تبدیل شدم به یک انسانِ سرگردان
آنها باهم خاطرات بینهایت میساختند..و من از آنها حذف شدم
این غیر منتظره بود..این اتمام غیر منتظره بود!!
برسد آن روزی که مرگ نجاتم دهد از این دنیا که برایم جهنمی سوزان ساخت
برسد اون روزی که با سیگار کام میگیرم از لبات..و سبز بشی تو ریه هام)
بماند که تو متعلق به شخصی دیگر هستی..
این رسما یک رویا بود!____
_____________________________________________
شب سیاه گذر کند
ز تیر آسمان گذر کند
نگه کن ای گل من!
۴.۲k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳