تک پارتی هه چان (haechan عضو nct)
صبح بود
تازه بیدار شده بودی و طبق معمول باید هه چان کنارت میبود و موهای نارنجی رنگش که تازه دو هفته بود رنگشون کرده بود تمام صورتشو میپوشوندن ولی هه چان اونجا نبود صدایی هم از دستشویی یا آشپز خونه نمیومد آروم بلند شدی و اونور تخت رو نگاه کردی درست فکر کرده بودی هه چان از تخت افتاده بود و متوجه نشده بود توهم متوجه نشده بودی آرون صداش زدی ولی جواب نداد
ا/ت : چاگیا ....یوبو ....بیبی .... هه چان!!!
با صورت خوابالودش نگاهت کرد میخاستی بگیری فشارش بدی سر صبح خیلی کیوت میشد قیافش گیج و موهاش بهم ریخته بود دستشو گرفتی و کمک کردی بلند شه
هه چان : ا/ت....... من چرا کف زمین بودم...؟
ا/ت : افتاده بودی یه ثانیه دیدم نیستی نگرانت شدم
هه چان : خودمم نفهمیدم ..... ساعت چنده؟ میشه بازم بخابم.....؟
ا/ت : آره برو بخواب صبونه که حاظر شد صدات میکنم
هه چان خودشو انداخت روی تخت و خوابید تو هم یه دامن کوتاه مشکی با یه کراپ تاپ صورتی پوشیدی و رفتی که صبونه درست کنی داشتی مایع پن کیک رو هم میزدی که احساس گرمای زیادی کردی درسته اون هه جان بود که از پشت بغلت کرده بود و صدا های عجیبی در میآورد که نشون میداد خیلی خوابش میاد
ا/ت : چیزی شده ؟
هه چان : دامنت اذیتم میکنه
ا/ت : آخه الان که فقط من و تو خونه ایم چیش اذیتت میکنه
هه چان : مارک و لوکاس و جیسونگ و یوتا یکم دیگه میان خونه انتظار نداری که تورو اینجوری ببینن نه؟
(نکته : تو و هه چان ۵ ساله نامزدین و باهم زندگی میکنین و تایم هایی که هه چان قراره یه مدت طولانی توی خوابگاه ان سی تی باشه تورو هم میبره و چون همه اتاقا ۲ نفریه و ان سی تی ۲۳ نفرن هه چان با تو هم اتاقیه)
ا/ت : آخه اونا با من چیکار دارن ؟
هه چان : من رو چاگیام حساسم..... اجازه ندارن تورو اینجوری ببینن
هه چان نزاشت حرفتو شروع کنی که براید استایل بقلت کرد و برد نشوند روی تخت
هه چان : دامنتو عوض کن یا یه دامن بلند تر بپوش یا کلا شلوار بپوش
ا/ت : اگر قول بدی باهم بریم بستنی بخوریم عوضش میکنم
هه چان : عاممم باشه قبوله
توهم از اونجایی که نمیخواستی عصبانیش کنی سریع شلوار تا ۱ سانت زیر زانو پوشیدی و کراپ تاپتو به هودی تغییر دادی که مبادا دعوا نشه رفتی بیرون هه چان با لبخند خیلی بزرگی روی صورتش که نشونه رضایت بود نگاهن میکررد همون موقع بود که جیسونگ در زد و یهو ۷ نفر ریختن توی خونه که شامل : جیسونگ مارک لوکاس یوتا جنو شوتارو جهمین میشدن و اونجا بود که تو فهمیدی باید حد اقل ۲۰ تا دیگه پنکیک درست کنی و برای اون ۵ تا بسته دیگه مایع پنکیک میخای 🤝🏻🤝🏻🤝🏻
تازه بیدار شده بودی و طبق معمول باید هه چان کنارت میبود و موهای نارنجی رنگش که تازه دو هفته بود رنگشون کرده بود تمام صورتشو میپوشوندن ولی هه چان اونجا نبود صدایی هم از دستشویی یا آشپز خونه نمیومد آروم بلند شدی و اونور تخت رو نگاه کردی درست فکر کرده بودی هه چان از تخت افتاده بود و متوجه نشده بود توهم متوجه نشده بودی آرون صداش زدی ولی جواب نداد
ا/ت : چاگیا ....یوبو ....بیبی .... هه چان!!!
با صورت خوابالودش نگاهت کرد میخاستی بگیری فشارش بدی سر صبح خیلی کیوت میشد قیافش گیج و موهاش بهم ریخته بود دستشو گرفتی و کمک کردی بلند شه
هه چان : ا/ت....... من چرا کف زمین بودم...؟
ا/ت : افتاده بودی یه ثانیه دیدم نیستی نگرانت شدم
هه چان : خودمم نفهمیدم ..... ساعت چنده؟ میشه بازم بخابم.....؟
ا/ت : آره برو بخواب صبونه که حاظر شد صدات میکنم
هه چان خودشو انداخت روی تخت و خوابید تو هم یه دامن کوتاه مشکی با یه کراپ تاپ صورتی پوشیدی و رفتی که صبونه درست کنی داشتی مایع پن کیک رو هم میزدی که احساس گرمای زیادی کردی درسته اون هه جان بود که از پشت بغلت کرده بود و صدا های عجیبی در میآورد که نشون میداد خیلی خوابش میاد
ا/ت : چیزی شده ؟
هه چان : دامنت اذیتم میکنه
ا/ت : آخه الان که فقط من و تو خونه ایم چیش اذیتت میکنه
هه چان : مارک و لوکاس و جیسونگ و یوتا یکم دیگه میان خونه انتظار نداری که تورو اینجوری ببینن نه؟
(نکته : تو و هه چان ۵ ساله نامزدین و باهم زندگی میکنین و تایم هایی که هه چان قراره یه مدت طولانی توی خوابگاه ان سی تی باشه تورو هم میبره و چون همه اتاقا ۲ نفریه و ان سی تی ۲۳ نفرن هه چان با تو هم اتاقیه)
ا/ت : آخه اونا با من چیکار دارن ؟
هه چان : من رو چاگیام حساسم..... اجازه ندارن تورو اینجوری ببینن
هه چان نزاشت حرفتو شروع کنی که براید استایل بقلت کرد و برد نشوند روی تخت
هه چان : دامنتو عوض کن یا یه دامن بلند تر بپوش یا کلا شلوار بپوش
ا/ت : اگر قول بدی باهم بریم بستنی بخوریم عوضش میکنم
هه چان : عاممم باشه قبوله
توهم از اونجایی که نمیخواستی عصبانیش کنی سریع شلوار تا ۱ سانت زیر زانو پوشیدی و کراپ تاپتو به هودی تغییر دادی که مبادا دعوا نشه رفتی بیرون هه چان با لبخند خیلی بزرگی روی صورتش که نشونه رضایت بود نگاهن میکررد همون موقع بود که جیسونگ در زد و یهو ۷ نفر ریختن توی خونه که شامل : جیسونگ مارک لوکاس یوتا جنو شوتارو جهمین میشدن و اونجا بود که تو فهمیدی باید حد اقل ۲۰ تا دیگه پنکیک درست کنی و برای اون ۵ تا بسته دیگه مایع پنکیک میخای 🤝🏻🤝🏻🤝🏻
۵.۰k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.