My wild mafiaپارت 26
اینم پارتت 26
فردا
قرار بودبریم دکتر وضعیت بچرو ببینیم با جیمین دست تو دست هم وارد بیمارستان شدیم نشستیم رو صندلی تا نوبتمون بشه ی زنه هم کنارمون بود شکمش گرد بود
ات. ببخشید جنسیت بچتون چیه
زنه. اا بچم پسره لبخندی زد رفت تو مطب دکتر
استرس داشتم ک اگه بچه دختر یا پسر باشه جیمین نخوادش
جیمین
متوجه استرسش شدم ک برای چیه گفتم
جیمین. بیب برام فرق نداره بچه چیه فقط سالم باشه و مثل تو خوشگل باشه😂
بغلش کردم نوبت ما شد رفتیم داخل
دکتر. خوش اومدید بشینید چند وقتتونه
ات. راستش تازه فهمیدیم برای همین اومدیم ببینیم وضعیتش چطوره
دکتر. خیلی خب رو تخت دراز بکشید الان میام
تخت خیلی بالا بود جیمین بغلم کرد گذاشت رو تخت ی لبخند ب هم زدیم دراز کشیدم لباسمو کشیدم بالا ی مایع سردی ریخت رو شکمم دستگاه رو حرکت داد دکتر. خب بچه کاملا سالمه تقریبا اخرای یک ماهتونه اینم از صدای قلبشش
صدای قلبشو دکتر گذاشت گریم گرفته بود دست جیمینو گرفتم اونم بغض کرده بود دستمو بوسید شکممو پاک کردم با کمک جیمین اومدم پایین
جیمین. کی جنسیتش معلوم میشه
دکتر. چون اخرای یک ماهشه شما هفته دیگه بیاید مطمئنم مشخص میشه از دکتر تشکر کردیم رفتیم بیرون
جیمین. واییی دارم بی تابی میکنم تا اون دستای کوچولوشو ببوسم
ات. با حرف جیمین اشکم دراومد هق جیمینااااا هق من چرا گریه میکنم هق 😭🥺
جیمین. چیزی نیست بیب تو این دوران عادیه دست ات گرفتم بوسش کردم نظرتت چیه بریم بریم بستنی بخوریم
ات. مثل بچه ها ذوق کردم ک جیمین خندید رفتیم بستنی بخریم گفتم شکلاتی میخوام بستنیو داد بهم رفتیم تو پارک رو صندلی نشستیم داشتم بستنی میخوردمو بچه هارو ک بازی میکردنو نگا میکردم جیمین بستنیش تموم شد منم دیگه میل نداشتم ب جیمین نگاه کردم ک اومد جلو کل لبمو لیس زد ی بوس کوچولو هم زد رفت عقب
ات. یااا خب با دستمال پاک میکردمم
جیمین. میخواستی مثل بچه ها نخوری منم اینکارو نکنم بیب
ات. بد جنسسس 😝😝😝
جیمین. هوا سرده بیا بریم
ات. نه نمیخوام بیا قدم بزنیمم لطففاااا🥺🥺🥺🥺
جیمین. وای خدا ادم درد برابرت کم میاره باشه بریم
رفتیم تو بغل هم قدم میزدیم دستم رو شکمم بود ک ی بچه اومد جلومون وایسادیم رو ب جیمین گفت
بچه. اقا خیلی زن خوشگلی دارید حسودیم میشه بهتون
خندم گرفت جیمینم خندش گرفت با اخم الکی جلوش زانو زد گفت
جیمین. اوممم اره خیلییمم خوشگلههه مطمئنم بچمونم شبیهش میشه نه ولی زن منهه ب هیچکس نمیدم
بچه. واقعاا بچه داره اومد سمتم دستشو گذاشت رو شکمم الان اینجا بچه داری خانم
لبخند زدم گفتم ات. البته ک بچه دارم دوست داری نازش کنی
بچه. با ذوق زدگی اومد طرفم دستشو گذاشت رو شکمم اروم نازش میکرد جیمین اومد سمتم دستمو گرفت
بچه. اون خیلی بچه خوش شانسیه ک شما پدر مادرشین ب کیوتی بچه دلم ضعف رفت لپشو اروم بوس کردم ک مادرش صداش زد رفت
ات. امیدوارم روزی برسه ک منو تو بچمونو بیاریم اینجا
جیمین. امیدوارم ولی اگه پسر باشه با هم میریم فوتبال اخ چ حالیی بده
ات. هعییی دخترم خوبه پرووو بعدم مگه نگفتی فرق نمیکنه چی شد
جییمین حالت متفکری ب خود گرفت اومد سمتم خم شد سمت صورتم گفت
جیمین. درسته فرق نمیکنه ولی دختر باشه نمیزارم هیچ کس نزدیکش بشه لبمو سطحی بوسید رفت عقب ی لحظه نفهمیدم چی شد بعد ویندوزم پرید خندم گرفت
ات. جیمینااا میشه همین ک جنسیت بچرو فهمیدیم بریم وسایلشو بخریم خیلییی ذوق دارم
جیمین. البته بیبی راه افتادیم سمت عمارت
جیمین
اصلا باورم نمیشد دارم پدر میشم حس خیلی خوبی داشت ک بعد چند وقت ی بچه کوجولو بیاد تو زندگیمون و همرو شاد کنه ب اعضا از قبل خبر داده بودم گفتن برای شب برنامه ریزی میکنن بریم بیرون پیک نیک ب ات نگفتم تا براش سوپرایز بشه راه افتادیم سمت عمارت
شب
پارت بعدم الان میزارم امیدوارم دوست داشته باشیددد😝💋💜
فردا
قرار بودبریم دکتر وضعیت بچرو ببینیم با جیمین دست تو دست هم وارد بیمارستان شدیم نشستیم رو صندلی تا نوبتمون بشه ی زنه هم کنارمون بود شکمش گرد بود
ات. ببخشید جنسیت بچتون چیه
زنه. اا بچم پسره لبخندی زد رفت تو مطب دکتر
استرس داشتم ک اگه بچه دختر یا پسر باشه جیمین نخوادش
جیمین
متوجه استرسش شدم ک برای چیه گفتم
جیمین. بیب برام فرق نداره بچه چیه فقط سالم باشه و مثل تو خوشگل باشه😂
بغلش کردم نوبت ما شد رفتیم داخل
دکتر. خوش اومدید بشینید چند وقتتونه
ات. راستش تازه فهمیدیم برای همین اومدیم ببینیم وضعیتش چطوره
دکتر. خیلی خب رو تخت دراز بکشید الان میام
تخت خیلی بالا بود جیمین بغلم کرد گذاشت رو تخت ی لبخند ب هم زدیم دراز کشیدم لباسمو کشیدم بالا ی مایع سردی ریخت رو شکمم دستگاه رو حرکت داد دکتر. خب بچه کاملا سالمه تقریبا اخرای یک ماهتونه اینم از صدای قلبشش
صدای قلبشو دکتر گذاشت گریم گرفته بود دست جیمینو گرفتم اونم بغض کرده بود دستمو بوسید شکممو پاک کردم با کمک جیمین اومدم پایین
جیمین. کی جنسیتش معلوم میشه
دکتر. چون اخرای یک ماهشه شما هفته دیگه بیاید مطمئنم مشخص میشه از دکتر تشکر کردیم رفتیم بیرون
جیمین. واییی دارم بی تابی میکنم تا اون دستای کوچولوشو ببوسم
ات. با حرف جیمین اشکم دراومد هق جیمینااااا هق من چرا گریه میکنم هق 😭🥺
جیمین. چیزی نیست بیب تو این دوران عادیه دست ات گرفتم بوسش کردم نظرتت چیه بریم بریم بستنی بخوریم
ات. مثل بچه ها ذوق کردم ک جیمین خندید رفتیم بستنی بخریم گفتم شکلاتی میخوام بستنیو داد بهم رفتیم تو پارک رو صندلی نشستیم داشتم بستنی میخوردمو بچه هارو ک بازی میکردنو نگا میکردم جیمین بستنیش تموم شد منم دیگه میل نداشتم ب جیمین نگاه کردم ک اومد جلو کل لبمو لیس زد ی بوس کوچولو هم زد رفت عقب
ات. یااا خب با دستمال پاک میکردمم
جیمین. میخواستی مثل بچه ها نخوری منم اینکارو نکنم بیب
ات. بد جنسسس 😝😝😝
جیمین. هوا سرده بیا بریم
ات. نه نمیخوام بیا قدم بزنیمم لطففاااا🥺🥺🥺🥺
جیمین. وای خدا ادم درد برابرت کم میاره باشه بریم
رفتیم تو بغل هم قدم میزدیم دستم رو شکمم بود ک ی بچه اومد جلومون وایسادیم رو ب جیمین گفت
بچه. اقا خیلی زن خوشگلی دارید حسودیم میشه بهتون
خندم گرفت جیمینم خندش گرفت با اخم الکی جلوش زانو زد گفت
جیمین. اوممم اره خیلییمم خوشگلههه مطمئنم بچمونم شبیهش میشه نه ولی زن منهه ب هیچکس نمیدم
بچه. واقعاا بچه داره اومد سمتم دستشو گذاشت رو شکمم الان اینجا بچه داری خانم
لبخند زدم گفتم ات. البته ک بچه دارم دوست داری نازش کنی
بچه. با ذوق زدگی اومد طرفم دستشو گذاشت رو شکمم اروم نازش میکرد جیمین اومد سمتم دستمو گرفت
بچه. اون خیلی بچه خوش شانسیه ک شما پدر مادرشین ب کیوتی بچه دلم ضعف رفت لپشو اروم بوس کردم ک مادرش صداش زد رفت
ات. امیدوارم روزی برسه ک منو تو بچمونو بیاریم اینجا
جیمین. امیدوارم ولی اگه پسر باشه با هم میریم فوتبال اخ چ حالیی بده
ات. هعییی دخترم خوبه پرووو بعدم مگه نگفتی فرق نمیکنه چی شد
جییمین حالت متفکری ب خود گرفت اومد سمتم خم شد سمت صورتم گفت
جیمین. درسته فرق نمیکنه ولی دختر باشه نمیزارم هیچ کس نزدیکش بشه لبمو سطحی بوسید رفت عقب ی لحظه نفهمیدم چی شد بعد ویندوزم پرید خندم گرفت
ات. جیمینااا میشه همین ک جنسیت بچرو فهمیدیم بریم وسایلشو بخریم خیلییی ذوق دارم
جیمین. البته بیبی راه افتادیم سمت عمارت
جیمین
اصلا باورم نمیشد دارم پدر میشم حس خیلی خوبی داشت ک بعد چند وقت ی بچه کوجولو بیاد تو زندگیمون و همرو شاد کنه ب اعضا از قبل خبر داده بودم گفتن برای شب برنامه ریزی میکنن بریم بیرون پیک نیک ب ات نگفتم تا براش سوپرایز بشه راه افتادیم سمت عمارت
شب
پارت بعدم الان میزارم امیدوارم دوست داشته باشیددد😝💋💜
۵۸.۱k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.