عمیق ( چند پارتی ( پارت پنجم
که سوزشی کرد زیر لب اخییی گفتم بعدش گردنم پانسمان کرد نگاهی بهش کردن لبش زخمی بود ...
بومی» دکتر جعون لبتون زخم شده
جونگ کوک « چیز مهمی نیست
بومی» اما فعلن برای من مهمه .... ببینم چیز دیگه ای نشد
کمی پنبه رو گرفتم نگاهم رو تمرکز به لباش دادم با انبر پنبه رو گرفتم به سمت لبش برم سعی کردم از افکار های مزخرف بیام بیرون لبش واقعن زیبا بود باید بگم زیادی هم کیوت ... رو لبش که میکشیدم آهی کوچیکی از لبش خارج شد
بومی» خب خب تموم شد ممنونم برای این که نجاتم دادید ...
چیزی نگفت بهم نگاه میکرد از این همه نگاهش واقعن خجالت میکشیدم میخواستم برم که جعبه های اولیه رو سر جایش بزارم که دستمو کشید این باعث شد تعادلم از دست بدم رو پاهاش بیوفتم ...
قلبم به لرزش افتاد میخواستم بلند شم که نزاشت
بومی»« دکتر جعون چیکار میکنید ولم کنید ولی چیزی نگفت ...
جونگ کوک« دکتر جعون نه جونگ کوک
بومی« دکتر حالتون خوبه فک کنم سرتون بخاطر کتک کاری ضربه ...
نزاشت ادامه حرفم بزنم لباش رو الان گذاشت و مکی گرفت این باعث شد تنم مور مور بشه خدای من این الان چی بود چی بود ...
تقلا هایی کردم ولی چیزی نگفت به کارش ادامه داد ...
ازم جدا شد بوسه ی کوچیکی روبینیم گذاشت رفت ...
چی شد چی شد الان من چیکار کنم آبروم رفت اون ازم سو استفاده کرد هق هق اولین بوسم ازم گرفت
من چیکار کنم اگه همه بفهمند اگه آبروم بره چیکار کنم هق هق ...
نگاهم به ساعت دادم ساعت۱۱ بود من ...
بومی» دکتر جعون لبتون زخم شده
جونگ کوک « چیز مهمی نیست
بومی» اما فعلن برای من مهمه .... ببینم چیز دیگه ای نشد
کمی پنبه رو گرفتم نگاهم رو تمرکز به لباش دادم با انبر پنبه رو گرفتم به سمت لبش برم سعی کردم از افکار های مزخرف بیام بیرون لبش واقعن زیبا بود باید بگم زیادی هم کیوت ... رو لبش که میکشیدم آهی کوچیکی از لبش خارج شد
بومی» خب خب تموم شد ممنونم برای این که نجاتم دادید ...
چیزی نگفت بهم نگاه میکرد از این همه نگاهش واقعن خجالت میکشیدم میخواستم برم که جعبه های اولیه رو سر جایش بزارم که دستمو کشید این باعث شد تعادلم از دست بدم رو پاهاش بیوفتم ...
قلبم به لرزش افتاد میخواستم بلند شم که نزاشت
بومی»« دکتر جعون چیکار میکنید ولم کنید ولی چیزی نگفت ...
جونگ کوک« دکتر جعون نه جونگ کوک
بومی« دکتر حالتون خوبه فک کنم سرتون بخاطر کتک کاری ضربه ...
نزاشت ادامه حرفم بزنم لباش رو الان گذاشت و مکی گرفت این باعث شد تنم مور مور بشه خدای من این الان چی بود چی بود ...
تقلا هایی کردم ولی چیزی نگفت به کارش ادامه داد ...
ازم جدا شد بوسه ی کوچیکی روبینیم گذاشت رفت ...
چی شد چی شد الان من چیکار کنم آبروم رفت اون ازم سو استفاده کرد هق هق اولین بوسم ازم گرفت
من چیکار کنم اگه همه بفهمند اگه آبروم بره چیکار کنم هق هق ...
نگاهم به ساعت دادم ساعت۱۱ بود من ...
۴۵.۸k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.