شیفت شب...
شیفت شب...
P3
"ویو ا.ت"
"با سوهو حرکت کردم سمت خونه..هرچی داشتم و نداشتم رو جمع کردم و مقداری هم پول گرفتم و رفتم پایین..دیدم سوهو داره بلیط آنلاین امشب رو اوکی میکنه.."
ا.ت: اوکی شد؟
سوهو: بله خانم..میتونیم بریم فرودگاه!
ا.ت: اوهوم..
"ویو توی ماشین"
ا.ت: سوهو تو بهم کمک بزرگی کردی، اول اینکه ازت میخوام باهام راحت باشی..دوم اینکه....اینکه با من بیای!
سوهو: چ..چی؟باهاتون بیام؟اما..شما مطمئنید؟
ا.ت: گفتم که راحت باش..در ضمن، هیچوقت از امروز مطمئن تر نبودم..حتی موقع ازدواجم با اون عوض*ی!
سوهو: باشه..اما فردا چی؟ دادگاه!
ا.ت: به کل یادم رفته بود..ببینم خونه داری دیگه درسته؟ میشه امشب رو اونجا باشیم و فردا حرکت کنیم؟
سوهو: باشه..پس بلیط امشب رو کنسل میکنم..برای فردا اوکی میکنم!
ا.ت:ممنونم
"ویو ا.ت"
"میخواستیم حرکت کنیم سمت دادگاه..نمیخواستم خودمو ضعیف نشون بدم برای همین یه استایل شیک زدم و با سوهو حرکت کردیم! وارد شدیم که دیدم اون هرز*ه با کوک دست همو گرفتن و دارن میرن داخل..حتی کوچیک ترین حسی هم توی صورتم نشون ندادم و عادی رفتار کردم
بعد از جلسه دادگاه همه چی تموم شد..داشتیم میرفتیم که.."
کوک: سوهو؟ اینجا چیکار میکنی؟ چرا دیشب غیبت زد؟
سوهو: چ..چون..
ا.ت: از امروز حق نداری سوهو صداش کنی..بهش بگو آقای لی تا زبون کثیفت بهش عادت کنه! درضمن،سوهو با منه..
سنا: آهای هرز*ه..با شوهرم درست صحبت کن
ا.ت: ببخشید خانم..اما واقعا بدم میاد از اینکه کسی اسم خودشو روی من بزاره..در ضمن، این آقا لیاقتش اینه که همینطوری باهاش صحبت کنی!
P3
"ویو ا.ت"
"با سوهو حرکت کردم سمت خونه..هرچی داشتم و نداشتم رو جمع کردم و مقداری هم پول گرفتم و رفتم پایین..دیدم سوهو داره بلیط آنلاین امشب رو اوکی میکنه.."
ا.ت: اوکی شد؟
سوهو: بله خانم..میتونیم بریم فرودگاه!
ا.ت: اوهوم..
"ویو توی ماشین"
ا.ت: سوهو تو بهم کمک بزرگی کردی، اول اینکه ازت میخوام باهام راحت باشی..دوم اینکه....اینکه با من بیای!
سوهو: چ..چی؟باهاتون بیام؟اما..شما مطمئنید؟
ا.ت: گفتم که راحت باش..در ضمن، هیچوقت از امروز مطمئن تر نبودم..حتی موقع ازدواجم با اون عوض*ی!
سوهو: باشه..اما فردا چی؟ دادگاه!
ا.ت: به کل یادم رفته بود..ببینم خونه داری دیگه درسته؟ میشه امشب رو اونجا باشیم و فردا حرکت کنیم؟
سوهو: باشه..پس بلیط امشب رو کنسل میکنم..برای فردا اوکی میکنم!
ا.ت:ممنونم
"ویو ا.ت"
"میخواستیم حرکت کنیم سمت دادگاه..نمیخواستم خودمو ضعیف نشون بدم برای همین یه استایل شیک زدم و با سوهو حرکت کردیم! وارد شدیم که دیدم اون هرز*ه با کوک دست همو گرفتن و دارن میرن داخل..حتی کوچیک ترین حسی هم توی صورتم نشون ندادم و عادی رفتار کردم
بعد از جلسه دادگاه همه چی تموم شد..داشتیم میرفتیم که.."
کوک: سوهو؟ اینجا چیکار میکنی؟ چرا دیشب غیبت زد؟
سوهو: چ..چون..
ا.ت: از امروز حق نداری سوهو صداش کنی..بهش بگو آقای لی تا زبون کثیفت بهش عادت کنه! درضمن،سوهو با منه..
سنا: آهای هرز*ه..با شوهرم درست صحبت کن
ا.ت: ببخشید خانم..اما واقعا بدم میاد از اینکه کسی اسم خودشو روی من بزاره..در ضمن، این آقا لیاقتش اینه که همینطوری باهاش صحبت کنی!
۱۸.۲k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.