تو تنهايی حوصلم سر رفت نوشتم
یه داستان میگم جررررر بخورید خدم سرودم
یه پسره بود اسمش عمو جیمینه بود خیلی بد بود یه روز خونشو گرگ در زد عمو جیمینه ترسید در باز کرد گرگ عمو جیمین رو خورد
قصه ما به سر رسید هیتر هنوز به ادمیش نرسید
یه پسره بود اسمش عمو جیمینه بود خیلی بد بود یه روز خونشو گرگ در زد عمو جیمینه ترسید در باز کرد گرگ عمو جیمین رو خورد
قصه ما به سر رسید هیتر هنوز به ادمیش نرسید
۱۱.۹k
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.