حق انتخواب 10

تهیونگ یونتان رو میبرع توی یه اتاق دیگ وقتی بر میگرده محکم بغلت میکنه و میگ
:تو مال منی هیچ کس نمیتونه بین من و تو قرار بگیره
ت:حتی نام جون؟
تهیونگ :چه ربطی به اون داره؟!
ت:هیچی فقط میخواستم حرصتو درارم🤭
تهیونگ :😒
ت:چته؟ بی جنبه😒
من میرم توی سالن
تهیونگ :من میرم خونم
ت:باش
تهیونگ :اصلا نمیرم
ت:باش
تهیونگ :بگو دوست ندارم چرا عذابم میدی؟!
ت:چکار کردم بی جنبه!
یونتان میاد و با نگاهی که ازش چطونه میریزه نگاتون میکنه
تهیونگ :یونتان! برو توی همون اتاقی ک بودی
یونتان از اون پارس هایی که گریه آدمو در میاره میکنه
ت:مگ من چکار کردم 🥺
تهیونگ :دیگ از این شوخیا نکن!
ت :اصلا دیگ باهات حرف نمیزنم
مگ خودت کاری میکنی که به من شک داری؟!
تهیونگ؛:ن ولی از این شوخیا بدم میاد!!!!
ت😨🥺😭
هق .... هق ..... گریمو دوست داری
هق..... که دعوام میکنی؟
تهیونگ :ن ولی خب من دوستت دارم نمخوام از این شوخیا کنی چون غیرتی میشم!
ت:😭😭😭😭😭😭😭
تهیونگ :باش گریه نکن بیا بریم
یونتان! بیا با مامانی میخوایم بریم بیرون😁
ت:من نمیام😭
تهیونگ :دختر بد
تهیونگ بغلت میکنه میبرتت توی ماشین توهم هی مشت میزنی توی کمرش
البته آروم
ت:ولم کن! ولم کن!
اعضا اومده بودن دیدنت که دیدن تهیونگ بغلت کرده توهم داری مشت میزنی بهش
شوگا پیاده شد دیید سمت شما ولی تهیونگ گاز داد