وقتی عاشق مدیرت میشی *۱۶*
تو خونمه و میخواد در اتاقم رو باز کنه.... هولش دادم اون ور و افتاد زمین..
سوریا:آییییی... چی کار میکنی(عصبانیت )
کوک:تو اینجا چیکار میکنی هااااا(عصبانیت شدید)
سوریا:اومدم خونه ای که قراره باهم توش زندگی کنیم اشکالی داره (داد)
کوک:خفه شو(داد)
سوریا و کوک داشت جر و بحث میکردن که
یون جی دره اتاقو باز کرد...
یون جی:کوک... تو داری چیکار میکنی(بغض)
کوک:عشقم این دختر...
یون جی:دوسش داری ها(گریه)
سوریا تو دلش
یه کاری میکنم دختره بره از اینجا
سوریا:عشقم... تو دختر آورده بودی اینجا(ناراحت شدن الکی)
یون جی:بهش نگو عشقم
سوریا:ساکت شو دختره ی احمق
کوک:خفه شو سوریا
سوریا:عشقم مگه منو تا ۲ دقیقه پیش چاگایا صدا نمیزدی
یون جی:آره کوک.. تو اونو چاگیا صدا میزدی
واقعا که کوک(گریه)
کوک:عشقم من اونو داشتم دعوا میکردم
سوریا:آره دعوای عاشقانه(لبخند شیطانی)
یون جی:کوک واقعا که... من از اینجا میرم
سوریا دست یون جی رو گرفت و
سوریا:گمشو و برو عوضی*خنده*
یون جی:*گریه شدید*
و یون جی داشت از پله ها میرفت پایین که افتاد زمین چون پاش کچ بسته بود
کوک:وایی نه... نفسم خوبی
یون جی:گمشو کنار... آشغال خیانت کار(خانومم به کوک اینو نگو😡)
و یون جی لنگ لنگ کنان رفت سمت در خونه ک سومی(خدمتکار)جلوشو گرفت
(بچه ها بجای خدمتکار مینویسم سومی)
سومی:وایسا یون جی
یون جی:برو کنار دختر...
سومی:وایسا برات توضیح بدم آقا خیانت نکرده بهت
یون جی:خودم دیدم و شنیدم دیگه نیازی به توضیح نیست
سومی:چرا هست (و کلا به یون جی تعریف کرد)
یون جی:یعنی چی واقعا کوک به من خیانت نکرده...
کوک ویو
باورم نمیشه که سوریا این جوری کرد
کوک یه سیلی به سوریا زد و
کوک:خیلی آشغالی
سوریا:خوب بازی کردم نه
کوک:خفه شو و برو بیرون از این خونه
سوریا:میرم و
کوک:خفهههه شوووو(داد خیلی بلند)
سوریا:و بهت نشون میدم.. آشغال
سوریا رفت پایین و یون جی رو دید و گفت
سوریا:بدون احمقی که با همچین هیولایی میخوای زندگی کنی... آیییی صورتم درد میکنه(بغض)
و سوریا رفت بیرون و بادیگاردش بردتش
خونه
یون جی ویو
دختره حق نداره که به کوک اون جوری بگه..
ولی کوک یه دادی زد که صدا تا اینجا اومد
ولی کوک که با من اونجوری نمیکنه... میکنه.. یعنی من نمیزنه یا سرم داد نمیکشه؟...نه کوک خیلی مهربونه
کوک ویو
دختره حتما میخواد به مامان و باباش بگه...
واییی نه.... میره به مامانم میگه و... صد درصد ازدواح بهم میخوره ... چه بهتر
سوریا ویو
برای لینکه حرص کوک و اون دختره آشغال رو در بیارم به مامان و بابام نمیگم ... شب شد و
رسیدم خونه به مامان بابام سلام کردمو
مامانم گفت
م.س:دختر چرا صورتت قرمزه....
سوریا: هیچی
ب.س:خوبی
سوریا:آره عالیم...
و سوریا رفت سمت اتاقش
و گرفت خوابید
کوک ویو
دست یون جی رو گرفتم و گفتم
کوک:عزیزم ... باهام قهری
یون جی:.....
کوک:منو نگاه کن
یون جی:....
کوک بوسه گذاشت رو لب یون جی
کوک:آشتی کنیم بیبی گرل
یون جی:باش.. ولی من باهات کار دارم ها...
و رفتن پایین و شام خوردنو هردوشون رفت اتاق
کوک:یعنی اگه پات کچ نداشت.. تا الان کرده بودمت
یون جی:عه.. حتی اگه پام گچ نداشت باید باید ازدواج میکردیم بعد
کوک:پات خوب شدم ازدواج میکنی و برات یه شب دردناک میسازم
یون جی:هوفف.....یه سوال کوک اون چیزی که دختره داشت میگفت که راست نبود که بهش میگفتی عشقمو...
کوک:نه بابا.. خودت میدونی که چون میخواد باهاش باشم و حرص تو رو دربیاره اونجوری گفت
یون جی:واقعا...
کوک:آره عشقم .... من بهت گفتم که عاشقش نیستم...
و کوک روی لب یون جی بوسه گذاشت و گرفتند خوابیدن
کپی ممنوع
شرط ۱۳ لایک و ۵ کامنت
سوریا:آییییی... چی کار میکنی(عصبانیت )
کوک:تو اینجا چیکار میکنی هااااا(عصبانیت شدید)
سوریا:اومدم خونه ای که قراره باهم توش زندگی کنیم اشکالی داره (داد)
کوک:خفه شو(داد)
سوریا و کوک داشت جر و بحث میکردن که
یون جی دره اتاقو باز کرد...
یون جی:کوک... تو داری چیکار میکنی(بغض)
کوک:عشقم این دختر...
یون جی:دوسش داری ها(گریه)
سوریا تو دلش
یه کاری میکنم دختره بره از اینجا
سوریا:عشقم... تو دختر آورده بودی اینجا(ناراحت شدن الکی)
یون جی:بهش نگو عشقم
سوریا:ساکت شو دختره ی احمق
کوک:خفه شو سوریا
سوریا:عشقم مگه منو تا ۲ دقیقه پیش چاگایا صدا نمیزدی
یون جی:آره کوک.. تو اونو چاگیا صدا میزدی
واقعا که کوک(گریه)
کوک:عشقم من اونو داشتم دعوا میکردم
سوریا:آره دعوای عاشقانه(لبخند شیطانی)
یون جی:کوک واقعا که... من از اینجا میرم
سوریا دست یون جی رو گرفت و
سوریا:گمشو و برو عوضی*خنده*
یون جی:*گریه شدید*
و یون جی داشت از پله ها میرفت پایین که افتاد زمین چون پاش کچ بسته بود
کوک:وایی نه... نفسم خوبی
یون جی:گمشو کنار... آشغال خیانت کار(خانومم به کوک اینو نگو😡)
و یون جی لنگ لنگ کنان رفت سمت در خونه ک سومی(خدمتکار)جلوشو گرفت
(بچه ها بجای خدمتکار مینویسم سومی)
سومی:وایسا یون جی
یون جی:برو کنار دختر...
سومی:وایسا برات توضیح بدم آقا خیانت نکرده بهت
یون جی:خودم دیدم و شنیدم دیگه نیازی به توضیح نیست
سومی:چرا هست (و کلا به یون جی تعریف کرد)
یون جی:یعنی چی واقعا کوک به من خیانت نکرده...
کوک ویو
باورم نمیشه که سوریا این جوری کرد
کوک یه سیلی به سوریا زد و
کوک:خیلی آشغالی
سوریا:خوب بازی کردم نه
کوک:خفه شو و برو بیرون از این خونه
سوریا:میرم و
کوک:خفهههه شوووو(داد خیلی بلند)
سوریا:و بهت نشون میدم.. آشغال
سوریا رفت پایین و یون جی رو دید و گفت
سوریا:بدون احمقی که با همچین هیولایی میخوای زندگی کنی... آیییی صورتم درد میکنه(بغض)
و سوریا رفت بیرون و بادیگاردش بردتش
خونه
یون جی ویو
دختره حق نداره که به کوک اون جوری بگه..
ولی کوک یه دادی زد که صدا تا اینجا اومد
ولی کوک که با من اونجوری نمیکنه... میکنه.. یعنی من نمیزنه یا سرم داد نمیکشه؟...نه کوک خیلی مهربونه
کوک ویو
دختره حتما میخواد به مامان و باباش بگه...
واییی نه.... میره به مامانم میگه و... صد درصد ازدواح بهم میخوره ... چه بهتر
سوریا ویو
برای لینکه حرص کوک و اون دختره آشغال رو در بیارم به مامان و بابام نمیگم ... شب شد و
رسیدم خونه به مامان بابام سلام کردمو
مامانم گفت
م.س:دختر چرا صورتت قرمزه....
سوریا: هیچی
ب.س:خوبی
سوریا:آره عالیم...
و سوریا رفت سمت اتاقش
و گرفت خوابید
کوک ویو
دست یون جی رو گرفتم و گفتم
کوک:عزیزم ... باهام قهری
یون جی:.....
کوک:منو نگاه کن
یون جی:....
کوک بوسه گذاشت رو لب یون جی
کوک:آشتی کنیم بیبی گرل
یون جی:باش.. ولی من باهات کار دارم ها...
و رفتن پایین و شام خوردنو هردوشون رفت اتاق
کوک:یعنی اگه پات کچ نداشت.. تا الان کرده بودمت
یون جی:عه.. حتی اگه پام گچ نداشت باید باید ازدواج میکردیم بعد
کوک:پات خوب شدم ازدواج میکنی و برات یه شب دردناک میسازم
یون جی:هوفف.....یه سوال کوک اون چیزی که دختره داشت میگفت که راست نبود که بهش میگفتی عشقمو...
کوک:نه بابا.. خودت میدونی که چون میخواد باهاش باشم و حرص تو رو دربیاره اونجوری گفت
یون جی:واقعا...
کوک:آره عشقم .... من بهت گفتم که عاشقش نیستم...
و کوک روی لب یون جی بوسه گذاشت و گرفتند خوابیدن
کپی ممنوع
شرط ۱۳ لایک و ۵ کامنت
۱۷.۲k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.