part 1
part 1
علامت صحبت لیلی :، علامت صحبت باجی''
صبح بود از زبان لیلی: پاشدم رفتم دست و صورتم رو شستم و هنوزم باور نمیکنم که تناسخ کردم تو انیمه تقریبا ۳ سال میشه ضاهرن وقی مردم هم زمان خواهر باجی هم مرد و من تناسخ کردم تو انیمه چقدر عجیب ولی من خیلی خوشحالم که اینجا تناسخ کردم همیشه دوست داشتم تناسخ کنم به انیمه توکیو رینجیرو
تو همین فکرا بودم که با صدای باجی اومدم ازشون بیرون " هی لیلی من دارم میرم باشگاه( همون باشگاهی که با مایکی میرفت و بابابزرگ مایکی مربیش بود)توهم میای ایندفه بریم؟ (یک دفعه لیلی از جاشپرید) :، از خدامه وایستا برم لباس بپوشم دوست دارم باجی♡
از زبان لیلی
داشتیم میرفتیم که یکدفعه یک پسر با مو های بلوند رنگ جلومونو گرفت و به باجی گفت علامت مایکی،،
از زبان مایکی
داشتم میرفتم پیش پدربزرگ که باجی رو دیدم اه اون دختر که خیلی شبیهشه کیه که پیشش وایستاده گفتم،، هی باجی اومدی اون دختر کیه کنارت؟
"سلام اهان لیلی رو میگی !
( لیلی نذاشت که باجی ادامه حرفش رو بزنه و رفت جلووگفت( :؛ سلام من لیلی هستم خواهر باجی
در ذهن لیلی
الان فهمیدم اون مایکیه وای از نزدیک چه قشنگه 🤩🤩
در ذهن مایکی
هوم باجی خواهر داشته ولی هرچی که باشه خواهرش خیلی خوشگله:)
،،سلام من هم سانورمانجیرو هستم ولی میتونی منو مایکی صداکنی
از زبان لیلی
داشت خودشو معرفی میکرد که یک دفه یکی با صدای دخترونه از پشتش اومد بیرون و گفت
؟؟ هه چه قدر شما خوشگلی
خب بنظرتون کی بود🤨
میدونم سناریو ی مصخره ای شده آخه اولین بارمه که مینویسم ولی قول میدم بهتر بشه🤗
حمایت فراموش نشه٪_٪
علامت صحبت لیلی :، علامت صحبت باجی''
صبح بود از زبان لیلی: پاشدم رفتم دست و صورتم رو شستم و هنوزم باور نمیکنم که تناسخ کردم تو انیمه تقریبا ۳ سال میشه ضاهرن وقی مردم هم زمان خواهر باجی هم مرد و من تناسخ کردم تو انیمه چقدر عجیب ولی من خیلی خوشحالم که اینجا تناسخ کردم همیشه دوست داشتم تناسخ کنم به انیمه توکیو رینجیرو
تو همین فکرا بودم که با صدای باجی اومدم ازشون بیرون " هی لیلی من دارم میرم باشگاه( همون باشگاهی که با مایکی میرفت و بابابزرگ مایکی مربیش بود)توهم میای ایندفه بریم؟ (یک دفعه لیلی از جاشپرید) :، از خدامه وایستا برم لباس بپوشم دوست دارم باجی♡
از زبان لیلی
داشتیم میرفتیم که یکدفعه یک پسر با مو های بلوند رنگ جلومونو گرفت و به باجی گفت علامت مایکی،،
از زبان مایکی
داشتم میرفتم پیش پدربزرگ که باجی رو دیدم اه اون دختر که خیلی شبیهشه کیه که پیشش وایستاده گفتم،، هی باجی اومدی اون دختر کیه کنارت؟
"سلام اهان لیلی رو میگی !
( لیلی نذاشت که باجی ادامه حرفش رو بزنه و رفت جلووگفت( :؛ سلام من لیلی هستم خواهر باجی
در ذهن لیلی
الان فهمیدم اون مایکیه وای از نزدیک چه قشنگه 🤩🤩
در ذهن مایکی
هوم باجی خواهر داشته ولی هرچی که باشه خواهرش خیلی خوشگله:)
،،سلام من هم سانورمانجیرو هستم ولی میتونی منو مایکی صداکنی
از زبان لیلی
داشت خودشو معرفی میکرد که یک دفه یکی با صدای دخترونه از پشتش اومد بیرون و گفت
؟؟ هه چه قدر شما خوشگلی
خب بنظرتون کی بود🤨
میدونم سناریو ی مصخره ای شده آخه اولین بارمه که مینویسم ولی قول میدم بهتر بشه🤗
حمایت فراموش نشه٪_٪
۲.۴k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.