part 15
part 15
شکیب #
بعد از کلی بحثو کتک زدن این سه تا گاو (یا حضرت پیغمبر اشتب شد معذرت😂😐)
رفتیم پایین ساعت ۲ بود مبین زنگ بزن غذا بیارن
مـ. اوک
زنگ زد غذا بیارن رو ب فریال گفتم فریال زنگ بزن رها بیاد اینجا
تا اینو گفتم طاها سرشو جوری اورد بالا بچم گردنش رگ به رگ شد😂
فـ. اوک
فریال#
زنگ زدم به رها که بعد سه تا بوق جواب داد
ر .الو جانم فریال
ف. سلام😐😑 باز یادت رف سلام کنی
ر. یادم نرف عادتمه حالا بیخیال اینا جانم کارم داشتی؟
فـ.اره پاشو بیا اینجا
ر.کجا😐
فـ.خونه مشترک شکیب اینا
رـ.طاهام هس😂
ف.اره😐🙄
ر. اوک میام لوکیشن بفرس
فـ.اوک فعلا
شـ.چی گفت میاد؟
ف.اره
طـ.😏
شـ. مرگ شکیب بش چیزی نگو با همم دعوا نکنید 😐😑
ط.هه باش 😑
ش.افرین داداش خوبم😊
مـ.ایش😐💔
طـ. جر مبین تو الان حسودی کردی یا من اینطور متوجه شدم😐😂
م..😑💔😐
شکیب#
رفتم. لپشو بوس کردم و گفتم حسودی نکن شترم 😊😂
مـ. یعنیا ابراز احساساتت منو کشته😐💔😂
شـ. ما اینیم دیگه😂😎
ن.اوف چقد فک میزنید برید درو باز کنید فک. کنم غذا ها رو اوردن 😑😐
طـ. اوک من الان میرم
طاها #
رفتم درو باز کردم که
ادامه دارد.....💔💔💔💔
به مرگ خودم قسم دیگه نمیزارم
شکیب #
بعد از کلی بحثو کتک زدن این سه تا گاو (یا حضرت پیغمبر اشتب شد معذرت😂😐)
رفتیم پایین ساعت ۲ بود مبین زنگ بزن غذا بیارن
مـ. اوک
زنگ زد غذا بیارن رو ب فریال گفتم فریال زنگ بزن رها بیاد اینجا
تا اینو گفتم طاها سرشو جوری اورد بالا بچم گردنش رگ به رگ شد😂
فـ. اوک
فریال#
زنگ زدم به رها که بعد سه تا بوق جواب داد
ر .الو جانم فریال
ف. سلام😐😑 باز یادت رف سلام کنی
ر. یادم نرف عادتمه حالا بیخیال اینا جانم کارم داشتی؟
فـ.اره پاشو بیا اینجا
ر.کجا😐
فـ.خونه مشترک شکیب اینا
رـ.طاهام هس😂
ف.اره😐🙄
ر. اوک میام لوکیشن بفرس
فـ.اوک فعلا
شـ.چی گفت میاد؟
ف.اره
طـ.😏
شـ. مرگ شکیب بش چیزی نگو با همم دعوا نکنید 😐😑
ط.هه باش 😑
ش.افرین داداش خوبم😊
مـ.ایش😐💔
طـ. جر مبین تو الان حسودی کردی یا من اینطور متوجه شدم😐😂
م..😑💔😐
شکیب#
رفتم. لپشو بوس کردم و گفتم حسودی نکن شترم 😊😂
مـ. یعنیا ابراز احساساتت منو کشته😐💔😂
شـ. ما اینیم دیگه😂😎
ن.اوف چقد فک میزنید برید درو باز کنید فک. کنم غذا ها رو اوردن 😑😐
طـ. اوک من الان میرم
طاها #
رفتم درو باز کردم که
ادامه دارد.....💔💔💔💔
به مرگ خودم قسم دیگه نمیزارم
۷۳.۲k
۰۵ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.