آوای زندگی 5(ادامه پارت 5)
وانشات آوای زندگی پارت 5(ادامه)
با صدای وحشتناکی همه به پشت سرشون نگاه کردن
اونننن...... چجوری...؟؟!!
جنگکوک: اجومااااا..... اجومااااا کجاست....؟؟!!!!!(با داد و عصبانیت)
نامجون: توی عمارت
جنگکوک: چییییی؟!! مگه نگفتم ببریدش ویلاااااا؟؟!!!
جین: نهه؟؟!! کی گفتی ما که.... هییی وایساا نکنهههه
جنگکوک: با همین دستام اول اونو خفه میکنم و بعد شما ها رو میکشم
همه سریع فرار کردن ولی هیچکس هواسش نبود که یه ا/ت یی اونجا وایساده!..(😂😂ندیدنت)
وقتی همه سوار ماشین شدن و راه افتادیم به پشت نگاه کردم و دیدم کهه ا/ت نیست 😶😶😐😑🫠
جنگکوک: ا /ت کوووو؟!!
جیمین: مگههه؟.! ای وای اون موند توی عمارت؟؟؟!!! 😐😶
جنگکوک: دور بزن جیهوپ دورررر بزنننن!!
ویو ا/ت
هیچی نمیفهمیدم کنترل بدنم دست خودم نبود شاید زیادی پیش رفته بودم... خیلی زیاد
بعد از ضربه ای که به سرم وارد شد کلا سیستم بدنم بهم ریخت وقتی چشمامو باز کردم روی زمین پر از خاک اوفتاده بودم و کل بدنم خاکی بود احساس میکردم گوشام بلند شدم و.. یه چیزی توی دهنم اذیتم میکرد دهنم باز کردم و دستی روی دندونام کشیدم..... چه قدر بلند شدن و تیزن...... از دهنم خون میومد و بعد فهمیدم که زبونم به خاطر دندونام پاره شده
حالم بد بود انگار از درون داشتم میسوختم بلند شدم تا راه برم ولی نمیتونستم روی پاهام وایسم انگار جاذبه 1000شده بود و چسبیده بودم روی زمین پاهام سنگین بودم سرم گیج میرفت و در اخر فقط صدای داد و فریاد...... صدای گیج کننده ی دیگه ی شنیدم
با صدای وحشتناکی همه به پشت سرشون نگاه کردن
اونننن...... چجوری...؟؟!!
جنگکوک: اجومااااا..... اجومااااا کجاست....؟؟!!!!!(با داد و عصبانیت)
نامجون: توی عمارت
جنگکوک: چییییی؟!! مگه نگفتم ببریدش ویلاااااا؟؟!!!
جین: نهه؟؟!! کی گفتی ما که.... هییی وایساا نکنهههه
جنگکوک: با همین دستام اول اونو خفه میکنم و بعد شما ها رو میکشم
همه سریع فرار کردن ولی هیچکس هواسش نبود که یه ا/ت یی اونجا وایساده!..(😂😂ندیدنت)
وقتی همه سوار ماشین شدن و راه افتادیم به پشت نگاه کردم و دیدم کهه ا/ت نیست 😶😶😐😑🫠
جنگکوک: ا /ت کوووو؟!!
جیمین: مگههه؟.! ای وای اون موند توی عمارت؟؟؟!!! 😐😶
جنگکوک: دور بزن جیهوپ دورررر بزنننن!!
ویو ا/ت
هیچی نمیفهمیدم کنترل بدنم دست خودم نبود شاید زیادی پیش رفته بودم... خیلی زیاد
بعد از ضربه ای که به سرم وارد شد کلا سیستم بدنم بهم ریخت وقتی چشمامو باز کردم روی زمین پر از خاک اوفتاده بودم و کل بدنم خاکی بود احساس میکردم گوشام بلند شدم و.. یه چیزی توی دهنم اذیتم میکرد دهنم باز کردم و دستی روی دندونام کشیدم..... چه قدر بلند شدن و تیزن...... از دهنم خون میومد و بعد فهمیدم که زبونم به خاطر دندونام پاره شده
حالم بد بود انگار از درون داشتم میسوختم بلند شدم تا راه برم ولی نمیتونستم روی پاهام وایسم انگار جاذبه 1000شده بود و چسبیده بودم روی زمین پاهام سنگین بودم سرم گیج میرفت و در اخر فقط صدای داد و فریاد...... صدای گیج کننده ی دیگه ی شنیدم
۶.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.