فیک"من و اون"۴
پارت 4
+جیمیناااحححح
جیمین چشماشو بسته بود و اهمین نداد ولی ا.ت درست بردار نبود! پس با دماغش ور رفت!
+جی.می.ناححححح
و جیمینی که خم به ابروشم نمیاورد! ا.ت شروع گرد صدا های کیوت اینجاد کردن...
+کو کو...کو کو...جی...می...نا! نخواب!
ا.ت لپای جیمین رو گرفت!
درست عین موچی نرم بودن و انگار برای ور رفتن ساخته شده بودن!
+بیج بیج...جیمین؟...جیمین جیمین جیمین...جیییمین؟
ا.ت دیگه داشت ناامید میشد که لبخند شیطانیش پدیدار شد!
+باشه جیمین شی تو بردی! منم میگیرم میخوابم!
ا.ت به جیمین نزدیک تر شد و لباشو یکم طولانی بوسید و بعد برگشت و پشتشو به جیمین کرد.
یهو چشمای جیمین باز شدن و سمت ا.ت برگشتن.
_هی ا.ت!
+هوم؟
_من بازم میخوام!
+چی؟
_بابا لامصب چرا پشتتو بهم کردی برگرد دیگه!
+نمیخوام! تو راحت بخواب!
_ا.ت اذیتم نکن دیگه! من بازم میخوامممم
+هر شب قبل خواب بوست میکنم! اونم یدونه! امشب با شبای دیگه چه فرقی داره؟
_نشونت میدم چه فرقی داره خانم ا.ت! یعنی میگی من نمیدونم چرا از قصد منو خیس میبوسی ها؟
+قصد؟ چه قصدی؟ نباید قبل خواب یکم بااحساس تر ببوسمت؟
جیمین ا.ت رو سمت خودش برگردوند:
با احساس تر ها؟
جیمین ا.ت رو به خودش چسبوند و شروع به بوسیدنش کرد.
جوری بهش چسبیده بود که انگار قرار نبود جدا شه!
بعد چند دقیقه که نفس کم آورد جیمین از ا.ت جدا شد و تو چشماش زل زد.
_چی میخوای ازم ا.ت؟ کافیه بهم بگی! بهت میدمش!
+وقتی خودت میدونی چرا ازم میپرسی پارک جیمین؟
_میخوام از زبون خودت بشنوم!
+آه...جیمین من بدن برهنتو میخوام!..
_منم میخوامت بیب...بزار صدات توی عمارت پخش شه...
.
.
.
The end
اینم ازین درخواستی امیدوارم لذت برده باشید!
نظراتتون رو برام کامنت کنید..♡
+جیمیناااحححح
جیمین چشماشو بسته بود و اهمین نداد ولی ا.ت درست بردار نبود! پس با دماغش ور رفت!
+جی.می.ناححححح
و جیمینی که خم به ابروشم نمیاورد! ا.ت شروع گرد صدا های کیوت اینجاد کردن...
+کو کو...کو کو...جی...می...نا! نخواب!
ا.ت لپای جیمین رو گرفت!
درست عین موچی نرم بودن و انگار برای ور رفتن ساخته شده بودن!
+بیج بیج...جیمین؟...جیمین جیمین جیمین...جیییمین؟
ا.ت دیگه داشت ناامید میشد که لبخند شیطانیش پدیدار شد!
+باشه جیمین شی تو بردی! منم میگیرم میخوابم!
ا.ت به جیمین نزدیک تر شد و لباشو یکم طولانی بوسید و بعد برگشت و پشتشو به جیمین کرد.
یهو چشمای جیمین باز شدن و سمت ا.ت برگشتن.
_هی ا.ت!
+هوم؟
_من بازم میخوام!
+چی؟
_بابا لامصب چرا پشتتو بهم کردی برگرد دیگه!
+نمیخوام! تو راحت بخواب!
_ا.ت اذیتم نکن دیگه! من بازم میخوامممم
+هر شب قبل خواب بوست میکنم! اونم یدونه! امشب با شبای دیگه چه فرقی داره؟
_نشونت میدم چه فرقی داره خانم ا.ت! یعنی میگی من نمیدونم چرا از قصد منو خیس میبوسی ها؟
+قصد؟ چه قصدی؟ نباید قبل خواب یکم بااحساس تر ببوسمت؟
جیمین ا.ت رو سمت خودش برگردوند:
با احساس تر ها؟
جیمین ا.ت رو به خودش چسبوند و شروع به بوسیدنش کرد.
جوری بهش چسبیده بود که انگار قرار نبود جدا شه!
بعد چند دقیقه که نفس کم آورد جیمین از ا.ت جدا شد و تو چشماش زل زد.
_چی میخوای ازم ا.ت؟ کافیه بهم بگی! بهت میدمش!
+وقتی خودت میدونی چرا ازم میپرسی پارک جیمین؟
_میخوام از زبون خودت بشنوم!
+آه...جیمین من بدن برهنتو میخوام!..
_منم میخوامت بیب...بزار صدات توی عمارت پخش شه...
.
.
.
The end
اینم ازین درخواستی امیدوارم لذت برده باشید!
نظراتتون رو برام کامنت کنید..♡
۶۲.۸k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.