از فنجان های دلم

از فنجان های دلم ...
بیا و یک جرعه ...
دلتنگی ام را بنوش ...
باور کن این قهوه ی قجری نیست .
نه میخواهم در قفس دلتنگی ام حبس ات کنم ،
و نه می خواهم ...
در ته فنجان ات
فالت را ببینم...
فقط میخواهم
به بهانه ی نوشیدن این فنجان
که پر از
اشتیاق داشتن توست ،
فقط دمی ...
فقط دمی...
فقط دمی
سرت را بالا بگیری
و از دلتنگی ام بنوشی و
کنار من بنشینی .
فقط دمی....
دیدگاه ها (۱۷)

حواسم را، می گذارم در دستانتپرتش کن، هر جا که خواستیتا ببینی...

بیا احساسمان را به موقع بگوییم همین حالا که درگیرش هستیم هم...

حســـــودم....آنقدرحسود که‌ دق مےکنم ڪسـے سمتتـــــ بیـایدڪس...

کارمن نیست که از غصه وغم دل بکنمکاش باور کنم این چهرهٔ پژمرد...

عشق مسیر مستقیم نیست یک سال بعد...دست‌هایم را که به هم گره ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط