وقتی فکر کرد حامله نمیشی پارت ۸

-مامان یوجین به ات تجاوز کرده
بعد تو به این میگی هرزه ها
چرا به پسر خودت نمیگی که این کارو نکنه
ها
&بیبن اون هرزست و به راحتی قبول کرده که این کارو بکنه
+بس کنین چرا منو مظلوم گیر را وردین این همه سال هیچی نگفتم دهنم رو بستم که شما چیزی نگید ولی من مگه آزارم چی بود هان چون نمی تونستم بچه دارم شم و برای شما وارث بیارم من اذیت میکنین هااا
مگه من گناه م چی بود ها
من میرم دیگه راحت زندگی کنید بدونین من شمارو مثل خانواده خودم می دونستم
رفتم سوار ماشین شدم که انقد سرعتم زیاد بود که افتاد تو دره سیاهی
عمارت
-هیوجین بیبن چی کار کردی من تمام زندگی رو از دست دادم که تلفنم زنگ خورد
شماره ناشناس بود
بله بفرماید
همسر ات جئون
بله خودمم بفرماید
تسلیت می گم
همسرتون مردن
چی
&چی شده پسرم
+خفه شو آن مرده
&چی
-همش کار تو بود خیلی بدی من تمام زندگی رو از دست دادم و تو الان خوشحالی
_______________________________________________________________________________
چهار سال گذشته و امروز سالگرد تنها فرستم بود
رفتم خونه انقد خوردم که مست شده بودم و سوار ماشین شدم انقد سرعتم زیاد بود که تصادف کردم و سیاهی