☆مرگ یا عشق☆ part¹⁰
ا.ت:از اول آشناییمون
کوک:کجا باهاش آشنا شدی
ا.ت:تو کافه ی کمپانی
کوک:کی
ا.ت:روزی که میخواستم امتحان رپر شدن بدم
کوک:اِاِاِ یعنی همون روزی که با من آشنا شدی
ا.ت:اوهوم قبل از اینکه باتو آشنا بشم داشتم کیک و شیر موز میخوردم
کوک:شیرموز بهم نگفته بود *خنده
ا.ت*خنده
که یهو زنگ در صدا خورد
ا.ت:من درو باز میکنم
کوک:باش منم میرم صبحونه رو آماده کنم
ویو ا.ت
رفتم درو باز کردم که با یه جعبه کادو روبرو شدم خیلی خوشحال شدم جعبرو برداشتمو رفتم تو خونه کوکی رو صدا کردم
ا.ت:کوک بیا ببین چی داریم *هیجان زده
کوک:چی داریم مگه کی بود
ا.ت:بیا
کوک اومد وقتی کادو رو دید خوشحال شد و
کوک:واییییییییییی این برای کیه
ا.ت:خب اینجا خونه ی منه پس برای منه
کوک:*ناراحت
ا.ت:حالا بیا بازش
کوک:کجا باهاش آشنا شدی
ا.ت:تو کافه ی کمپانی
کوک:کی
ا.ت:روزی که میخواستم امتحان رپر شدن بدم
کوک:اِاِاِ یعنی همون روزی که با من آشنا شدی
ا.ت:اوهوم قبل از اینکه باتو آشنا بشم داشتم کیک و شیر موز میخوردم
کوک:شیرموز بهم نگفته بود *خنده
ا.ت*خنده
که یهو زنگ در صدا خورد
ا.ت:من درو باز میکنم
کوک:باش منم میرم صبحونه رو آماده کنم
ویو ا.ت
رفتم درو باز کردم که با یه جعبه کادو روبرو شدم خیلی خوشحال شدم جعبرو برداشتمو رفتم تو خونه کوکی رو صدا کردم
ا.ت:کوک بیا ببین چی داریم *هیجان زده
کوک:چی داریم مگه کی بود
ا.ت:بیا
کوک اومد وقتی کادو رو دید خوشحال شد و
کوک:واییییییییییی این برای کیه
ا.ت:خب اینجا خونه ی منه پس برای منه
کوک:*ناراحت
ا.ت:حالا بیا بازش
۷.۳k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.