خداحافظ محرّم...
خداحافظ محرّم...
خداحافط صفر...
خداحافظ ارباب...
مُحَرَّم جان؛ خدانگهدارت!...
نمی دانم دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!...
اما اگر وزیدی و از سَرِ کوی من گذشتی، سلامَم را به ارباب برسان!...
واگراین اخرین محرمم باشد
... بگو همیشه برایَت مشکی به تَن می کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!...
گرچه جوانی می کرد، اما ازاعماق وجودش تو را از تَهِ دل دوست داشت!...و ارادتمند شما بود
با چای روضه، صفا می کرد و سَرَش درد می کرد برای نوکری!..
خداحافط صفر...
خداحافظ ارباب...
مُحَرَّم جان؛ خدانگهدارت!...
نمی دانم دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!...
اما اگر وزیدی و از سَرِ کوی من گذشتی، سلامَم را به ارباب برسان!...
واگراین اخرین محرمم باشد
... بگو همیشه برایَت مشکی به تَن می کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!...
گرچه جوانی می کرد، اما ازاعماق وجودش تو را از تَهِ دل دوست داشت!...و ارادتمند شما بود
با چای روضه، صفا می کرد و سَرَش درد می کرد برای نوکری!..
۲.۴k
۲۲ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.