تنفرو عشق پایانی پارت 16
ا. ت ویو: عصر بود لیا زنگ زد که بریم توی شهر بگردیم (قابل توجه گایز لیا دوست صمیمیش هست که در هر شرایط پیشه ا. ته🙂) منم قبول کردم بارون هم میبارید، لباس بارونیمو پوشیدم که لیا زنگ زد برم پایین ساعت 6 بود چترمم برداشتمو رفتم با لیا احوالپرسی کردمو حرکت کردیم رسیدیم به یه پارک پیاده شدیم قدم میزدیم بعد رفتیم روی یه نمیکت نشستیم داشتم اطرافمو نگاه میکردم به زوج های که دست همو گرفتن میخندن و لب میگیرن وایسا چی گفتم لب میگیرن یهو پسره صورتشو چرخوند اون اون تهیونگ بود یه لحظه برای دومین بار قلبم شکست چشام پره اشک شد لیا متوجه شد من تهیونگو دیدم چون خودشم او صحنه رو دیده بود یهو حالم بد شد میخواستم بالا بیارم بخاطره صحنه ای که دیدم بلند شدم بدو بدو رفتم توی دستشویی که اون نزدیکی بود، اَهه اوق (در حال گریه کردن) اون تهیونگ بود هق.. هق داش.. ت، داشت با یه هرزه لب میگرفت (گریه شدید) هق.. هق.. هققققق، رفتم بیرون لیا رو دم در دیدم
گفت: دختر حالت خوبه چت شد
+هیچی ولش
(برای لیا از این استفاده میشه#)
#ا. ت جونم اونو از زنگیت بیرون کن لیاقت ترو نداشت تو که بهش خیانت نکردی اون بود که این کارو کرد
لیا بیخودم نمیگفت باید اونو از زندگیم بیرون کنم پسره ی عوضی دیگه جایی توی قلبه شکسته ی من نداری
+ میدونی چیه لیا حق با توهه اون یه عوضی بیش نیس
لیا دستمو گرفت و رفتیم توی پیاده رو راه میرفتیم که یه ون بستنی فروشی دیدم
+اوم لیا
#اوکی اوکی بریم بگیریم
+اوه چه زود فهمیدی
#+😂😂
رفتیم من با طعم بلوبری سفارش دادم لیاهم توت فرنگی
تهیونگ ویو:
من ک اون دختره ی هرزه رو دوست نداشتم (منظورش دختری که توی بار پیداش کرده بود، اوکی شد) (فهمیدی))
داشتیم راه میرفتیم که یهو دختره ی لوس لباشوگذاشت روی لبام سعی کردم جداش کنم رومو برگردوندم ا. تو دیدم بغض کرده بود بعد بلند شد دوید سمت دستشویی منم رفتم دنبالش جوری که منو نبینه پشت دیوار دستشویی بودم که صدای لیا اومد داشت میگفت که اونو از زندگیت بیرون کن تو که بهش خیانت نکردی اون بود که کرد بعدم ا. ت بهش گفت اره حق بو توه لیا اون یه عوضی بیش نیس، یعنی اون بهم خیانت نکرده نه امکان نداره کرده،
ا. ت ویو:
بستنی هامونو خوردیمو بلند شدیم رفتیم لیا رسوندم خونه وقتی رفتم توی خونه کسی نبود +معلوم نیس کجا رفتن(داشت بلند با خودش حرف میزد)
رفتم طبقه ی بالا توی اتاقم که یه کیو دیدم پشتش بهم بود روشو چرخوند وای اونی که نباید میدیدم دیدم بغض کردم اون اون.......
خب شرایط نذاشتم دیگه نه کامنت میزارین نه لایک می کنید شرایت: 50تا لایک❤ 20تا کامنت💔 خب شرایطو انجام بدین که پارت بعدو بزارم بای💜
گفت: دختر حالت خوبه چت شد
+هیچی ولش
(برای لیا از این استفاده میشه#)
#ا. ت جونم اونو از زنگیت بیرون کن لیاقت ترو نداشت تو که بهش خیانت نکردی اون بود که این کارو کرد
لیا بیخودم نمیگفت باید اونو از زندگیم بیرون کنم پسره ی عوضی دیگه جایی توی قلبه شکسته ی من نداری
+ میدونی چیه لیا حق با توهه اون یه عوضی بیش نیس
لیا دستمو گرفت و رفتیم توی پیاده رو راه میرفتیم که یه ون بستنی فروشی دیدم
+اوم لیا
#اوکی اوکی بریم بگیریم
+اوه چه زود فهمیدی
#+😂😂
رفتیم من با طعم بلوبری سفارش دادم لیاهم توت فرنگی
تهیونگ ویو:
من ک اون دختره ی هرزه رو دوست نداشتم (منظورش دختری که توی بار پیداش کرده بود، اوکی شد) (فهمیدی))
داشتیم راه میرفتیم که یهو دختره ی لوس لباشوگذاشت روی لبام سعی کردم جداش کنم رومو برگردوندم ا. تو دیدم بغض کرده بود بعد بلند شد دوید سمت دستشویی منم رفتم دنبالش جوری که منو نبینه پشت دیوار دستشویی بودم که صدای لیا اومد داشت میگفت که اونو از زندگیت بیرون کن تو که بهش خیانت نکردی اون بود که کرد بعدم ا. ت بهش گفت اره حق بو توه لیا اون یه عوضی بیش نیس، یعنی اون بهم خیانت نکرده نه امکان نداره کرده،
ا. ت ویو:
بستنی هامونو خوردیمو بلند شدیم رفتیم لیا رسوندم خونه وقتی رفتم توی خونه کسی نبود +معلوم نیس کجا رفتن(داشت بلند با خودش حرف میزد)
رفتم طبقه ی بالا توی اتاقم که یه کیو دیدم پشتش بهم بود روشو چرخوند وای اونی که نباید میدیدم دیدم بغض کردم اون اون.......
خب شرایط نذاشتم دیگه نه کامنت میزارین نه لایک می کنید شرایت: 50تا لایک❤ 20تا کامنت💔 خب شرایطو انجام بدین که پارت بعدو بزارم بای💜
۶۶.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.