گناهکار
ارسلان... بدو بدو رفتم اتاق دیانا...
دیانا... داشتم با خودم حرف میزدم که ارسلان اومد داخل
ارسلان این پسره تو رو از کجا میشناخت...
دیانا.. اع. پس اومدی جواب پس بگیری.
ارسلان. اره.
دیانا... گفت با ارسلان خر کار داره.
ارسلان... خب... اسم ترو از کجا میدونست.
دیانا من بهش گفتم.
ارسلان.... با افتخار
دیانا بلع.
ارسلان... از کجا پیداش شد.
دیانا... ارسلان.. من چه میدونم. دوستای توعن...
ارسلان. این نیست...
دیانا.. خب که. چی.
ارسلان.. اها امشب متین نیکا برن بیرون تو نمیای.
دیانا. نچ.
ارسلان. باش. فعالا
دیانا... 😎✋
ارسلان..... خب متین امشب میخوای بری جایی.
متین. نه
ارسلان... من کارتمو بدم... میری. بیرون با نیکا..
متین. چرا.
نیکا. من میخوام برم به داداش. گفتم
متین. اره میرم
ارسلان.. خوبه.
عصمت ارسلان... بچه هار صدا بزن بیان.
ارسلان.. چشم پاشین ناهار بخوریم
متین.. باش.
نیکا. بلاخره اماده شد.
ارسلان. دیانا.
دیانا. وای وای.. باز چی میگه..... بلههههههه.
ارسلان. ناهار
دیانا. اومدم😒
نیکا. بعد از اینکه ناهار خوردیم اماده شدم. یه چمدون کوچیک وسایل های لازممو کردم . رفتم بیرون... در اتاق متین زدم
متین... بله.
نیکا.. نیکا... م. در باز کردم... رفتم... تو متین. همه... ه. .. ه..
متین... داشتم لباسمو میپوشیدم.....
نیکا.. وای چه بدنی داره و.... یا امامزاده هشتم.
متین. نیک
نیکا. ها.. یعنی.. بله.
متین.. بیرون منتظر باش.
نیکا. باشه.... پس منتظر م.
دیانا... داشتم میرفتم رو مبل بشینم.. که نیکا دیدم با یه چمدون دستش
نیکا. اع. دیانا
دیانا کجا.
نیکا... یه سفر دو روز
دیانا ها. . خوبه.
نیکا.. دیانا از دستم عصبانی هستی.
دیانا. نه...
نیکا.. خوبه....
متین بریم
نیکا بای.
دیانا بای.
نیکا راستی... مراقب داداشم باش.
دیانا. .. حالا... ا. باشه
نیکا 🙂🙂🙂🙂... خاله خداحافظ.
عصمت به سلامت متین مراقب دخترم باش.
متین. چشم... همه گی خداحافظ.
ارسلان... از توالت اومد که متین نیکا داشتن میرفتن
نیکا اع... داداشم..کجا بودی
ارسلان. توالت.
دیانا 😅😅😅😅😅😆
متین... اخه الان.
ارسلان... اضطراری بود
نیکا خداحافظ..
ارسلان.. بغلش. کردم.... و. متین. بغل کردم خداحافظ.
دیانا.. بای... به دو زوج عاشق.
نیکا.. 😶😶😶😶
متین، 🙄🙄😑
ارسلان... مناسب نبود. حرفت.
دیانا راست گفتم.
عصمت... به سلامت برین
نیکا.. ممنون... بای..
متین.. با نیکا سوار ماشین شدیم... و.. به سمت جایی که نیکا میخواست بره رفتیم. چ
دیانا.... خاله. یه شربت میدی... من برم بعد
ارسلان. خاله به منم..
عصمت... چشم... دو تا لیوان شربت گذاشتم... رو میز واسه متین نیکا بود فراموش کردن شما بخورین.
دیانا.. باش.. برداشتم. از شدت تشنگی خوردم.
ارسلان... خوشمزه بود.
دیانا... اره.... من برم دیگه.
ارسلان.. کجا!
دیانا.. پیش دوستم.
ارسلان. اسم دوستت.
دیانا. پروانه.
ارسلان. اها.... یه چیزی قبلش. بگم.
دیانا.. بفرمایید.
ارسلان. متاسفانه تا اطلاعایه ثنویی امکان خارج یا حق خروج را ندارید تخلف حساب میشود
دیانا.. هه این چه طرز حرف زدنه. ... خارج میشوم
ارسلان عمرن. یادت نیست باهات چیکار کرد.
دیانا... نه... نمیخوام مم یادم بیاد
عصمت... ارسلان.
ارسلان جانم.
عصمت. من امروز یکم زود برم... دخترم زنگ زده.
ارسلان. اره. اره... مرسی خاله
عصمت خواهش... راستی.. باهم انقدر لج نکنین.
ارسلان.... خانوم خانوما... شروع میکنه
دیانا. ایش.... خاله دورغ میگه.
عصمت. بلاخره خداحافظ.
ارسلان.. بای.
دیانا. همه کم کم دارن از این خونه میرن
ارسلان.. منو تو. موندیم.
دیانا. ✨✨✨منم میرم... رفتم اتاقم رو تختم دراز کشیدم.. و. گوشیمو روشن کردم
دیانا... داشتم با خودم حرف میزدم که ارسلان اومد داخل
ارسلان این پسره تو رو از کجا میشناخت...
دیانا.. اع. پس اومدی جواب پس بگیری.
ارسلان. اره.
دیانا... گفت با ارسلان خر کار داره.
ارسلان... خب... اسم ترو از کجا میدونست.
دیانا من بهش گفتم.
ارسلان.... با افتخار
دیانا بلع.
ارسلان... از کجا پیداش شد.
دیانا... ارسلان.. من چه میدونم. دوستای توعن...
ارسلان. این نیست...
دیانا.. خب که. چی.
ارسلان.. اها امشب متین نیکا برن بیرون تو نمیای.
دیانا. نچ.
ارسلان. باش. فعالا
دیانا... 😎✋
ارسلان..... خب متین امشب میخوای بری جایی.
متین. نه
ارسلان... من کارتمو بدم... میری. بیرون با نیکا..
متین. چرا.
نیکا. من میخوام برم به داداش. گفتم
متین. اره میرم
ارسلان.. خوبه.
عصمت ارسلان... بچه هار صدا بزن بیان.
ارسلان.. چشم پاشین ناهار بخوریم
متین.. باش.
نیکا. بلاخره اماده شد.
ارسلان. دیانا.
دیانا. وای وای.. باز چی میگه..... بلههههههه.
ارسلان. ناهار
دیانا. اومدم😒
نیکا. بعد از اینکه ناهار خوردیم اماده شدم. یه چمدون کوچیک وسایل های لازممو کردم . رفتم بیرون... در اتاق متین زدم
متین... بله.
نیکا.. نیکا... م. در باز کردم... رفتم... تو متین. همه... ه. .. ه..
متین... داشتم لباسمو میپوشیدم.....
نیکا.. وای چه بدنی داره و.... یا امامزاده هشتم.
متین. نیک
نیکا. ها.. یعنی.. بله.
متین.. بیرون منتظر باش.
نیکا. باشه.... پس منتظر م.
دیانا... داشتم میرفتم رو مبل بشینم.. که نیکا دیدم با یه چمدون دستش
نیکا. اع. دیانا
دیانا کجا.
نیکا... یه سفر دو روز
دیانا ها. . خوبه.
نیکا.. دیانا از دستم عصبانی هستی.
دیانا. نه...
نیکا.. خوبه....
متین بریم
نیکا بای.
دیانا بای.
نیکا راستی... مراقب داداشم باش.
دیانا. .. حالا... ا. باشه
نیکا 🙂🙂🙂🙂... خاله خداحافظ.
عصمت به سلامت متین مراقب دخترم باش.
متین. چشم... همه گی خداحافظ.
ارسلان... از توالت اومد که متین نیکا داشتن میرفتن
نیکا اع... داداشم..کجا بودی
ارسلان. توالت.
دیانا 😅😅😅😅😅😆
متین... اخه الان.
ارسلان... اضطراری بود
نیکا خداحافظ..
ارسلان.. بغلش. کردم.... و. متین. بغل کردم خداحافظ.
دیانا.. بای... به دو زوج عاشق.
نیکا.. 😶😶😶😶
متین، 🙄🙄😑
ارسلان... مناسب نبود. حرفت.
دیانا راست گفتم.
عصمت... به سلامت برین
نیکا.. ممنون... بای..
متین.. با نیکا سوار ماشین شدیم... و.. به سمت جایی که نیکا میخواست بره رفتیم. چ
دیانا.... خاله. یه شربت میدی... من برم بعد
ارسلان. خاله به منم..
عصمت... چشم... دو تا لیوان شربت گذاشتم... رو میز واسه متین نیکا بود فراموش کردن شما بخورین.
دیانا.. باش.. برداشتم. از شدت تشنگی خوردم.
ارسلان... خوشمزه بود.
دیانا... اره.... من برم دیگه.
ارسلان.. کجا!
دیانا.. پیش دوستم.
ارسلان. اسم دوستت.
دیانا. پروانه.
ارسلان. اها.... یه چیزی قبلش. بگم.
دیانا.. بفرمایید.
ارسلان. متاسفانه تا اطلاعایه ثنویی امکان خارج یا حق خروج را ندارید تخلف حساب میشود
دیانا.. هه این چه طرز حرف زدنه. ... خارج میشوم
ارسلان عمرن. یادت نیست باهات چیکار کرد.
دیانا... نه... نمیخوام مم یادم بیاد
عصمت... ارسلان.
ارسلان جانم.
عصمت. من امروز یکم زود برم... دخترم زنگ زده.
ارسلان. اره. اره... مرسی خاله
عصمت خواهش... راستی.. باهم انقدر لج نکنین.
ارسلان.... خانوم خانوما... شروع میکنه
دیانا. ایش.... خاله دورغ میگه.
عصمت. بلاخره خداحافظ.
ارسلان.. بای.
دیانا. همه کم کم دارن از این خونه میرن
ارسلان.. منو تو. موندیم.
دیانا. ✨✨✨منم میرم... رفتم اتاقم رو تختم دراز کشیدم.. و. گوشیمو روشن کردم
۱۵۴.۱k
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.