پارت ۱۷
شوگا: کیوت
ات : چرا انقدر باهام خوب شدی
شوگا : خودمم نمیدونم
یک هفته بعد
شوگا : بیب من برم برگه مرخصتو بگیرم
ات : اوک
شوگا : انقدر سرد نباش دیگه
ات : همین که سردم خداروشکر کن حوصلتو ندارم
ویو شوگا
بغض بدی گلمو برداشته بود ولی حقمه منم دل ات شکوندم بغضمو کنار زدم رفتم برگه مرخصو امضا کنم
شوگا : بریم
ات : باشه
شوکا: اون وسایل هارو بده من سنگینه
ات : نه خودم میتونم بیارم
شوگا : با من لج نکن
ات : باشه بگیر
ویو ات
از وقتی که بهوش اومدم شوگا اصلا به آدم دیگه شده خیلی عجیبه میگه که عاشقمه ولی وقتی اون موقع قلبمو شکوند زیاد دیگه برام مهم نیس هنوزم دوستش دارم ولی
سوار ماشین شدیمو رفتیم خونه من رفتم تو اتاقمو بعد از چند دقیقه شوگا که دستش سینی غذا دستش بود
ات : اون چیه
شوکا: مگه نمیبینی غذای خودم درست کردم باید حتمن بخوریش
ات : باشه بزار اونجا میخورم
شوگا : نه نه نمیشه باید خودم بهت بدم
ات: مگه بچه ام
شوگا : ناسلامتی تازه از بیمارستان مرخص شدی
ات : ولی خوبم
شوکا: همین که گفتم
ات : اععع تو که از من لج باز تری
شوگا : نه پس
...
ات : چرا انقدر باهام خوب شدی
شوگا : خودمم نمیدونم
یک هفته بعد
شوگا : بیب من برم برگه مرخصتو بگیرم
ات : اوک
شوگا : انقدر سرد نباش دیگه
ات : همین که سردم خداروشکر کن حوصلتو ندارم
ویو شوگا
بغض بدی گلمو برداشته بود ولی حقمه منم دل ات شکوندم بغضمو کنار زدم رفتم برگه مرخصو امضا کنم
شوگا : بریم
ات : باشه
شوکا: اون وسایل هارو بده من سنگینه
ات : نه خودم میتونم بیارم
شوگا : با من لج نکن
ات : باشه بگیر
ویو ات
از وقتی که بهوش اومدم شوگا اصلا به آدم دیگه شده خیلی عجیبه میگه که عاشقمه ولی وقتی اون موقع قلبمو شکوند زیاد دیگه برام مهم نیس هنوزم دوستش دارم ولی
سوار ماشین شدیمو رفتیم خونه من رفتم تو اتاقمو بعد از چند دقیقه شوگا که دستش سینی غذا دستش بود
ات : اون چیه
شوکا: مگه نمیبینی غذای خودم درست کردم باید حتمن بخوریش
ات : باشه بزار اونجا میخورم
شوگا : نه نه نمیشه باید خودم بهت بدم
ات: مگه بچه ام
شوگا : ناسلامتی تازه از بیمارستان مرخص شدی
ات : ولی خوبم
شوکا: همین که گفتم
ات : اععع تو که از من لج باز تری
شوگا : نه پس
...
۷.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.