پارت¹⁰
(از زبان کرومی)
از خواب بیدار شدم و پاشدم تا لباس بپوشم و...
✞جیییییغغغغغغغغغغغ
♡چتههه روانییییییییی
✞لباسام...لباسام پاره شدن!
_اهههههه!!
هردو برمیگردیم و نی سان رو میبینیم ک خوابآلوده داره چشماشو میماله:شما دخترا چتونه؟
لباس مورد علاقم نشونش میدم و با گریه میگم:نی سان...لباسم...لباس مورد علاقم پاره شده!
نی بغلم میکنه و میگه:خب میتونیم دوباره لباس بخریم...این لباسام دیگه قدیمی شدن!
♡چییی؟منم لباس میخوام
میخندم و میگم:حسود!
ملودی چان با مشت میزنه تو سرم و میگه:باکاااااا!من حسود نیستم!
براش شکلک در میارم و پشت نی سان قایم میشم
_بس کنید!دعوا بسه دخترا!
♡گومن
✞گومن
_*شپلق*(محکم کوبیدن سر هردومون)
♡✞آییییییییییییی
بعد میریم تا صبونه بخوریم،دوریاکی های نی سان خیلی خوشمزه ان
(راستی...یومنو چان رو یجای دیگ گذاشتیم)
بعد صبحونه با نیسان میریم خرید و در کمال تعجب چویا سنپای رو میبینیم ک از کنار خیابون رد میشه
نی سان کلاه چویا ساما رو برداشت و گفت:چوچو جونم...میخوای باما بیای خرید؟
_منو اونجوری صدا نکن تمهههههه!
من و ملودی هم دستامونو زیر چونمون گره زدیم و با همون لحن همیشگی(با لحن التماس)گفتیم:لطفاااااااا
چویا سنپای کلاهشو محکم میکنه و میگه:آه...باشه
من و ملودی هم دستمونو کوبیدیم به هم
_______________
[تو فروشگاه]
♡✞واییییییییییی!این هودی ها خیلی کیوتننننننننن
نی سان:هر کدوم فقط ی لباس حق دارین بخرین!
♡✞ای بابااااا
بعد همون هودی هارو خریدیم و پوشیدیم...خیلی کاواییییی بودنننننننن
(اسلاید دوم:هودی ها)
بعد از اونجا رفتیم رستوران و هرکس یچیزی انتخاب کرد...
♡من آیس پک میخوام
✞من هم همینطور
_من آب میخوام
+از همون شراب همیشگی لطفا
ادامه...
از خواب بیدار شدم و پاشدم تا لباس بپوشم و...
✞جیییییغغغغغغغغغغغ
♡چتههه روانییییییییی
✞لباسام...لباسام پاره شدن!
_اهههههه!!
هردو برمیگردیم و نی سان رو میبینیم ک خوابآلوده داره چشماشو میماله:شما دخترا چتونه؟
لباس مورد علاقم نشونش میدم و با گریه میگم:نی سان...لباسم...لباس مورد علاقم پاره شده!
نی بغلم میکنه و میگه:خب میتونیم دوباره لباس بخریم...این لباسام دیگه قدیمی شدن!
♡چییی؟منم لباس میخوام
میخندم و میگم:حسود!
ملودی چان با مشت میزنه تو سرم و میگه:باکاااااا!من حسود نیستم!
براش شکلک در میارم و پشت نی سان قایم میشم
_بس کنید!دعوا بسه دخترا!
♡گومن
✞گومن
_*شپلق*(محکم کوبیدن سر هردومون)
♡✞آییییییییییییی
بعد میریم تا صبونه بخوریم،دوریاکی های نی سان خیلی خوشمزه ان
(راستی...یومنو چان رو یجای دیگ گذاشتیم)
بعد صبحونه با نیسان میریم خرید و در کمال تعجب چویا سنپای رو میبینیم ک از کنار خیابون رد میشه
نی سان کلاه چویا ساما رو برداشت و گفت:چوچو جونم...میخوای باما بیای خرید؟
_منو اونجوری صدا نکن تمهههههه!
من و ملودی هم دستامونو زیر چونمون گره زدیم و با همون لحن همیشگی(با لحن التماس)گفتیم:لطفاااااااا
چویا سنپای کلاهشو محکم میکنه و میگه:آه...باشه
من و ملودی هم دستمونو کوبیدیم به هم
_______________
[تو فروشگاه]
♡✞واییییییییییی!این هودی ها خیلی کیوتننننننننن
نی سان:هر کدوم فقط ی لباس حق دارین بخرین!
♡✞ای بابااااا
بعد همون هودی هارو خریدیم و پوشیدیم...خیلی کاواییییی بودنننننننن
(اسلاید دوم:هودی ها)
بعد از اونجا رفتیم رستوران و هرکس یچیزی انتخاب کرد...
♡من آیس پک میخوام
✞من هم همینطور
_من آب میخوام
+از همون شراب همیشگی لطفا
ادامه...
۲.۸k
۲۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.