فیک مربی سگه من پارت ۲:
فیک مربی سگه من پارت ۲:
ا،ت ویو:
یعنی اگر من برم باهاش صحبت کنم پوله خوبی در میارم اصلا باباگوره بابای پولمن بخاطره عشقی که به حیوانات دارم دکتر شدم فهمیدیا،ت؟
ا،ت:از مطب اومدم بیرون و به سمته خونه حرکت کردم
بعد از چند دقیقه:
ا،ت:رسیدم خونه که دیدم ساعت ۶ هست برای همین یک حمام رفتم و اومدم و رفتم پشته میزه آرایشم تا یکم آرایش کنم چون آرایشم زیاد رو دوست ندارم و رفتم سمته کمدم و یک لباسه خوب انتخاب کردم و ساعت رو دیدم که دیدم یک ربع به ۸ هست پس بدو بدو رفتم سوار ماشینه مشکیم شدم و به سمته محله مورد نظرم راه افتادم
بعد از یک ساعت:
اهههه خوداییییئییی چرا خونش اینقدر دوره وایسا ببینم این عمارته خودشونه اوووو خوشم اومد
بزار بهشون زنگ بزنم
ا،ت:الو سلام
کوک:عااا سلام خانم پارک
ا،ت:امم میخواستم بگم من جلوی عمارتتونم اگر میشه درو باز کنید
کوک:بله حتما
ا،ت و کوک تماسشون رو قطع کردند
دره عمارت باز شد و به سمته داخله عمارت رفتم که هرجا شو نگاه میکردم دهنم باز میشد اما خودمو خونسرد و بی تفاوت نشون میدادم که با یک نفر روبه رو شدم خودایییی خیلی جذاب بود
ا،ت:سلام پارک ا،ت، هستم(سرد)
کوک:سلام منم جعون جونگکوک هستم صاحبه آین عمارت
ا،ت: خوشبختم(سرد)
کوک:خوب بیاین بریم داخل هم با سگم آشنا بشید هم دربارهی کار ها
ا،ت:عاا بله(سرد)
ا،ت و کوک وارده عمارت شدند که این دوتا یک چیزی دیدن و باعث شد که دهنشون باز بمونه اون.......
ا،ت ویو:
یعنی اگر من برم باهاش صحبت کنم پوله خوبی در میارم اصلا باباگوره بابای پولمن بخاطره عشقی که به حیوانات دارم دکتر شدم فهمیدیا،ت؟
ا،ت:از مطب اومدم بیرون و به سمته خونه حرکت کردم
بعد از چند دقیقه:
ا،ت:رسیدم خونه که دیدم ساعت ۶ هست برای همین یک حمام رفتم و اومدم و رفتم پشته میزه آرایشم تا یکم آرایش کنم چون آرایشم زیاد رو دوست ندارم و رفتم سمته کمدم و یک لباسه خوب انتخاب کردم و ساعت رو دیدم که دیدم یک ربع به ۸ هست پس بدو بدو رفتم سوار ماشینه مشکیم شدم و به سمته محله مورد نظرم راه افتادم
بعد از یک ساعت:
اهههه خوداییییئییی چرا خونش اینقدر دوره وایسا ببینم این عمارته خودشونه اوووو خوشم اومد
بزار بهشون زنگ بزنم
ا،ت:الو سلام
کوک:عااا سلام خانم پارک
ا،ت:امم میخواستم بگم من جلوی عمارتتونم اگر میشه درو باز کنید
کوک:بله حتما
ا،ت و کوک تماسشون رو قطع کردند
دره عمارت باز شد و به سمته داخله عمارت رفتم که هرجا شو نگاه میکردم دهنم باز میشد اما خودمو خونسرد و بی تفاوت نشون میدادم که با یک نفر روبه رو شدم خودایییی خیلی جذاب بود
ا،ت:سلام پارک ا،ت، هستم(سرد)
کوک:سلام منم جعون جونگکوک هستم صاحبه آین عمارت
ا،ت: خوشبختم(سرد)
کوک:خوب بیاین بریم داخل هم با سگم آشنا بشید هم دربارهی کار ها
ا،ت:عاا بله(سرد)
ا،ت و کوک وارده عمارت شدند که این دوتا یک چیزی دیدن و باعث شد که دهنشون باز بمونه اون.......
۱۲.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.