پارت7 فصل دو
ات ویو
صبح با احساس نور خورشید رو چشمام بیدار شدمو روی تخت نشستم
چشمم به جیمین افتاد که چقدر کیوت خوابیده بود
به کیوتیش لبخندی زدمو خواستم بلند شم که از پشت کشیده شدم
جیمین :کجا پرنسس؟
ات :میرم صبحونه درست کنم آخه خیلی گشنمه
جیمین:بیا یکم دیگه بخوابیم بعد میریم صبحونه درست کنیم
ات:اما من گشنمه
جیمین:پرنسس شکمو پاشو بریم
خواستیم بریم که گوشی ات زنگ خورد
ات:تو برو منم میام
جیمین :باشه
اینو گفت و رفت
تا جیمین رفت گوشیمو برداشتم
ات :الو
کانگ لی:سلام خانم کاری که گفته بودید رو انجام دادم
ات:خوبه فعلا با پولی که برات زدم یه مدت گم وگور شو تا بهت خبر بدم
کانگ لی :چشم خانم
اینو گفت و قطع کرد
جیمین:عشقم بیا دیگه
ات:اومدم
گوشیمو گذاشتم و رفتم پایین کمکش
.....................................
60تا کامنت
نقطه و عدد و کلمات کوتاه ممنوع
بچه ها قراره داستان خیلی پیچیده بشه
اگه تحمل ندارید بقیشو نخونید😂
صبح با احساس نور خورشید رو چشمام بیدار شدمو روی تخت نشستم
چشمم به جیمین افتاد که چقدر کیوت خوابیده بود
به کیوتیش لبخندی زدمو خواستم بلند شم که از پشت کشیده شدم
جیمین :کجا پرنسس؟
ات :میرم صبحونه درست کنم آخه خیلی گشنمه
جیمین:بیا یکم دیگه بخوابیم بعد میریم صبحونه درست کنیم
ات:اما من گشنمه
جیمین:پرنسس شکمو پاشو بریم
خواستیم بریم که گوشی ات زنگ خورد
ات:تو برو منم میام
جیمین :باشه
اینو گفت و رفت
تا جیمین رفت گوشیمو برداشتم
ات :الو
کانگ لی:سلام خانم کاری که گفته بودید رو انجام دادم
ات:خوبه فعلا با پولی که برات زدم یه مدت گم وگور شو تا بهت خبر بدم
کانگ لی :چشم خانم
اینو گفت و قطع کرد
جیمین:عشقم بیا دیگه
ات:اومدم
گوشیمو گذاشتم و رفتم پایین کمکش
.....................................
60تا کامنت
نقطه و عدد و کلمات کوتاه ممنوع
بچه ها قراره داستان خیلی پیچیده بشه
اگه تحمل ندارید بقیشو نخونید😂
۱۴.۹k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.