پارت هفت
پارت هفت
ویو ات
وقتی رسیدیم خونه همه خواب بودم منو می یونگ یواشکی رفتیم اتاق من تا اول من وسایلم جمع کنم
می یونگ :چقدر تیشرت می خوای بسه دیگه خستم کردی
ات:خوب اگه گرم شه چی
می یونگ :آخه پخمه مگه اونجا لباس فروشی نیست
ات:چرا ولی من اینا رو دوست دارم
می یونگ:می دونی چیه ؟اگه تو سالم بودی جلوی من در نمی ومدی
ات:کی به کی میگه
پرش زمان به نیم ساعت دیگه
تمام لباس های من تموم شد و وقت لباس های می یونگ رسیده بود
ات:پاشو بریم لباس هاتو جمع کنیم
می یونگ:من از دیروز جمع کردم مثل شما تنبل نیستم ات خانم
ات:که چی ؟اصلا گور بابات
می یونگ :امممم می دونی ساعت دو باید بریم پاساژ برای خرید می دونی که
ات:واتتتتت چرا ساعت دو
می یونگ :نکنه انتظار داری ساعت پنج پاساژ برای شما باز باشه نکنه خونت رنگی یا ملکه انگلیسی
ات:هرچی نباشم خواهر خانوم می یونگم
می یونگ :نمکدون
یهو خدمتکار در میزنه که می یونگ جواب داد گفت
می یونگ:بله
خدمتکار :آقا میگن بیاید صبحانه حاضر
می یونگ :مرسی الا میایم
ویو ات
وقتی رسیدیم خونه همه خواب بودم منو می یونگ یواشکی رفتیم اتاق من تا اول من وسایلم جمع کنم
می یونگ :چقدر تیشرت می خوای بسه دیگه خستم کردی
ات:خوب اگه گرم شه چی
می یونگ :آخه پخمه مگه اونجا لباس فروشی نیست
ات:چرا ولی من اینا رو دوست دارم
می یونگ:می دونی چیه ؟اگه تو سالم بودی جلوی من در نمی ومدی
ات:کی به کی میگه
پرش زمان به نیم ساعت دیگه
تمام لباس های من تموم شد و وقت لباس های می یونگ رسیده بود
ات:پاشو بریم لباس هاتو جمع کنیم
می یونگ:من از دیروز جمع کردم مثل شما تنبل نیستم ات خانم
ات:که چی ؟اصلا گور بابات
می یونگ :امممم می دونی ساعت دو باید بریم پاساژ برای خرید می دونی که
ات:واتتتتت چرا ساعت دو
می یونگ :نکنه انتظار داری ساعت پنج پاساژ برای شما باز باشه نکنه خونت رنگی یا ملکه انگلیسی
ات:هرچی نباشم خواهر خانوم می یونگم
می یونگ :نمکدون
یهو خدمتکار در میزنه که می یونگ جواب داد گفت
می یونگ:بله
خدمتکار :آقا میگن بیاید صبحانه حاضر
می یونگ :مرسی الا میایم
۱۲.۱k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.