𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐬𝐞𝐨𝐮𝐥 𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧=۶ 𝐏𝐚𝐫𝐭=۲۷
_تا امروزراجب اینکه اون اتفاق به خاطر چی بود باهم صحبت نکردیم.....
الان اومدم تا بگی....بهم ثابت کن
ته_چیو؟
_اینکه اون شب نمیخواستی اون کارو بکنی و هنوزم دوستم داری
ته_توخودت هنوزم عاشقمی که اینو ازم میخوای؟میتونم خودمو ثابت کنم ولی در مورد اینکه هنوز میخوامت و دوست دارم یا نه باید اول خودت در این مورد مطمئن بشی
راست میگفت...من هنوز نمیدونم با خودم چند چندم....گاهی دلتنگش میشم و گاهی وقتی یاد کاراش میوفتم ازش متنفر میشم
ته_میدونم هنزو شک داری به احساس خودت...شرمنده ولی تا وقتی که خودت از احساست مطمئن نشدی من نمیتونم بگم عاشقت هستم یا نه
خواست بلند شه که دستشو گرفتم و نذاشتم بره
_ب.باشه...فقط ثابت کن اون شب فقط یک اتفاق بوده و تو نمیخواستی بهم حیانت کنی
نشست و امیدوار بهم نگاه کرد
ته_ببین...لطفا اسم این کارو نذار خیانت...اون شب من به اصرار تو رفتم...خیلی مست بودم و یکی اومد پیشم اصلا نفهمیدم حتی کی بود چی شد سعی هورنیم کنه...و موفق شد
بعد که نفهمیدم چی شد بردمش بالا اینجارو اعتراف میکنم که خودم بردمش
ولی خب من فقط کردم اون تویی.....
اخه خیلی میخواستم اون لحظه تو پیشم باشی و اون لحظه با تو باشم
اون دختر هم از این کار سواستفاده کرد و خودشو جای تو زد و میگفت من ا.ت ام ...کلماتی مث عشقم و ددی و این چیزا میگفت من اون لحظه گول این حرفاشو خوردم....بخدا من هیچ وقت حتی یک ثانیه توی عمرم به خیانت به تو فکر نکردم
_از کجا بفهمم همه ی اینا واقعا درسته؟
ته_هنوزم میخوای قضاوت کنی؟خوبه بار ها پسرا گفتن که ته نمیخواسته این کارو بکنه
_گفتم بهت فرصت میدم....برای اثبات خودت
ته_و خودمو جوری بهت ثابت میکنم که بیای و بگی حق با تو بود تهیونگ و معذرت میخوام...اونجاست که من بدون وقت تلف کردن تورو مال خودم میکنم
_یاااا خیلی منحرف و بیشوری
وقتی پنظورشو فهمیدم از خجالت سرخ شدم بلند شدم و از اتاق زدم بیرون
توی راهرو جیونگ رو دیدم انگار دنبال من بود
جئونگ_کجایی تو دختر؟دنبالت بودم بدو میخوایم بریم
_اممم بریم بریم
جئونگ_باهاش حرف زدی بالاخره؟
_اره
جئونگ_خب چیشد؟
_بهش گفتم که فرصت بهت میدم خودتو ثابت کنی گف خودمو بهت جوری ثابت میکنم که بیای بگی حق با تو بود🙄
جئونگ_راجب کارش چی گفت؟
_گفت که اون شب حتی نمیخواس بره بار و من اصرار کردم بره اینو درست میگفت بعد اینکه گفت خیلی مست بود بعد یک دختره اومده و تحریکش کرده و ته اونو برده تو اتاق های بار
جئونگ_ینی میخواسته واقعا کاری کنه؟
_گفت من فکر کردم اون دختر تویی چون واقعا میخواستم تو باشی گفت اون دختر از اینکه من تورو میخواستم سواستفاده کرد و همش میگفت عشقم ددی من ا.ت ام و اینا
جئونگ_پس بالاخره بهت ثابت شد که نمیخواسته بهت خیانت کنه؟
_نمیدونم...نمیدونم باور کنم یا.....
الان اومدم تا بگی....بهم ثابت کن
ته_چیو؟
_اینکه اون شب نمیخواستی اون کارو بکنی و هنوزم دوستم داری
ته_توخودت هنوزم عاشقمی که اینو ازم میخوای؟میتونم خودمو ثابت کنم ولی در مورد اینکه هنوز میخوامت و دوست دارم یا نه باید اول خودت در این مورد مطمئن بشی
راست میگفت...من هنوز نمیدونم با خودم چند چندم....گاهی دلتنگش میشم و گاهی وقتی یاد کاراش میوفتم ازش متنفر میشم
ته_میدونم هنزو شک داری به احساس خودت...شرمنده ولی تا وقتی که خودت از احساست مطمئن نشدی من نمیتونم بگم عاشقت هستم یا نه
خواست بلند شه که دستشو گرفتم و نذاشتم بره
_ب.باشه...فقط ثابت کن اون شب فقط یک اتفاق بوده و تو نمیخواستی بهم حیانت کنی
نشست و امیدوار بهم نگاه کرد
ته_ببین...لطفا اسم این کارو نذار خیانت...اون شب من به اصرار تو رفتم...خیلی مست بودم و یکی اومد پیشم اصلا نفهمیدم حتی کی بود چی شد سعی هورنیم کنه...و موفق شد
بعد که نفهمیدم چی شد بردمش بالا اینجارو اعتراف میکنم که خودم بردمش
ولی خب من فقط کردم اون تویی.....
اخه خیلی میخواستم اون لحظه تو پیشم باشی و اون لحظه با تو باشم
اون دختر هم از این کار سواستفاده کرد و خودشو جای تو زد و میگفت من ا.ت ام ...کلماتی مث عشقم و ددی و این چیزا میگفت من اون لحظه گول این حرفاشو خوردم....بخدا من هیچ وقت حتی یک ثانیه توی عمرم به خیانت به تو فکر نکردم
_از کجا بفهمم همه ی اینا واقعا درسته؟
ته_هنوزم میخوای قضاوت کنی؟خوبه بار ها پسرا گفتن که ته نمیخواسته این کارو بکنه
_گفتم بهت فرصت میدم....برای اثبات خودت
ته_و خودمو جوری بهت ثابت میکنم که بیای و بگی حق با تو بود تهیونگ و معذرت میخوام...اونجاست که من بدون وقت تلف کردن تورو مال خودم میکنم
_یاااا خیلی منحرف و بیشوری
وقتی پنظورشو فهمیدم از خجالت سرخ شدم بلند شدم و از اتاق زدم بیرون
توی راهرو جیونگ رو دیدم انگار دنبال من بود
جئونگ_کجایی تو دختر؟دنبالت بودم بدو میخوایم بریم
_اممم بریم بریم
جئونگ_باهاش حرف زدی بالاخره؟
_اره
جئونگ_خب چیشد؟
_بهش گفتم که فرصت بهت میدم خودتو ثابت کنی گف خودمو بهت جوری ثابت میکنم که بیای بگی حق با تو بود🙄
جئونگ_راجب کارش چی گفت؟
_گفت که اون شب حتی نمیخواس بره بار و من اصرار کردم بره اینو درست میگفت بعد اینکه گفت خیلی مست بود بعد یک دختره اومده و تحریکش کرده و ته اونو برده تو اتاق های بار
جئونگ_ینی میخواسته واقعا کاری کنه؟
_گفت من فکر کردم اون دختر تویی چون واقعا میخواستم تو باشی گفت اون دختر از اینکه من تورو میخواستم سواستفاده کرد و همش میگفت عشقم ددی من ا.ت ام و اینا
جئونگ_پس بالاخره بهت ثابت شد که نمیخواسته بهت خیانت کنه؟
_نمیدونم...نمیدونم باور کنم یا.....
۵۸.۱k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.