من قاب عکسی بودم ک تو با ذوقی
من قاب عکسی بودم ک تو با ذوقی
آن را ،ب طاقچه قلبت بردی....
هر روز جلوی چشمانت بودم...
هر روز در دسترس بودم...
هر روز حاضر بودم....
دلت زده شد...
تو تصمیم گرفتی مرا ب انباری قلبت بسپاری،و قاب جدیدی در طاقچه قلبت بگذاری!!...چ بی رحمانه
چ غم انگیز،آنجا گردو غبار خاکستری غم بر من می نشیند،دلم می گیرد....
من🥺من در آنجا می پوسم،می میرم..
آن را ،ب طاقچه قلبت بردی....
هر روز جلوی چشمانت بودم...
هر روز در دسترس بودم...
هر روز حاضر بودم....
دلت زده شد...
تو تصمیم گرفتی مرا ب انباری قلبت بسپاری،و قاب جدیدی در طاقچه قلبت بگذاری!!...چ بی رحمانه
چ غم انگیز،آنجا گردو غبار خاکستری غم بر من می نشیند،دلم می گیرد....
من🥺من در آنجا می پوسم،می میرم..
۴.۲k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.