(ارمی بمب رویایی )پارت 10
هلوووووو کیوتام💙
بریم برای ادامه❤
رسیدیم خونه من
باته خداحافظی کردم
رفتم خونه و همون موقع خوابیدم
(فردا صبح )
رفتم باشگاه و برگشتم خونه
یه چرت کوتاه زدم
رفتم حموم و برگشتم( ساعت 7 عصر)
اماده شدم برای مهمونی
لباسم رو پوشیدم و ارایش کردم ( عکس لباس هانی رو واستون میزارم) و ساعت 7:30 رفتم دنبال یونا
+سلام یونا اماده ای؟
£سلام اره وایسا
+بدو دیره تازه نیم ساعت هم تو راهیم
£خیلی خب بابا...
وایی هانیییییی چقدر خوشگل شدییی خیلی قشنگ شدی لباست هم خیلی قشنگه فقط به نظرت زیادی لختی نیست
+مرسی عشقم توهم خیلی قشنگ شدی نه بابا لختی چیه ول کن
ای وااای ماشین رسیید بدوووو
رفتیم سوار ماشین شدیم
(ساعت:8:15)
رفتیم تو پر از دختر و پسر بود
اون مهمونی نبود درواقع یه پارتی بود
رفتیم و یک گوشه وایسادیم دیدم تهیونگ داره میاد
+یونا ارامش خودتو حفظ میکنی دیوونه بازی هم درنمیاری ها
£واای باشه واااایییی خدا یعنی من قراره اونو از نزدیک ببینم واااای
+خب دیگه بسه ببند اومد
-سلام هانی خوبی
+سلام مرسی توخوبی
-ممنون عزیزم
£سلااااااام
یک دفعه تهیونگ از صدای یونا پرید بالا
- وایی.. سلام خانم...؟
+اهان داشت یادم میرفت ایشون دوستمه یونا
-هان خوش بختم
£منم همین جووور ببخشید میشه باهاتون یه عکس بگیرم
+یونااااااااا
-اشکال نداره باشه
£وااای ممنون
باهم یه عکس گرفتن
اما وقتی ته نگاهش به لباسم افتاد رفتارش تغییر کرد و همش با اخم نگام میکرد
رفتیم که بشینیم
وقتی نشستم دیگه واقعا خییلی بدنم پیدا بود
(از زبون ته)
وقتی نشست دیگه خیلی بدنش با پاهاش پیدا بود اونجاهم ادمای هیز خیلی بودن دیگه تاقت نیاوردم.
-پاشو یه چیز دیگه بپوووووش زوود (باداد)
ته یه جوری داد زد که همه برگشتن و به ما نگاه میکردند....
#مردم ازاری 😁
پایان پارت امید وارم خوشتون بیاد لایک و کامنت از یاد نرههههه😘😘😘😘
.
بریم برای ادامه❤
رسیدیم خونه من
باته خداحافظی کردم
رفتم خونه و همون موقع خوابیدم
(فردا صبح )
رفتم باشگاه و برگشتم خونه
یه چرت کوتاه زدم
رفتم حموم و برگشتم( ساعت 7 عصر)
اماده شدم برای مهمونی
لباسم رو پوشیدم و ارایش کردم ( عکس لباس هانی رو واستون میزارم) و ساعت 7:30 رفتم دنبال یونا
+سلام یونا اماده ای؟
£سلام اره وایسا
+بدو دیره تازه نیم ساعت هم تو راهیم
£خیلی خب بابا...
وایی هانیییییی چقدر خوشگل شدییی خیلی قشنگ شدی لباست هم خیلی قشنگه فقط به نظرت زیادی لختی نیست
+مرسی عشقم توهم خیلی قشنگ شدی نه بابا لختی چیه ول کن
ای وااای ماشین رسیید بدوووو
رفتیم سوار ماشین شدیم
(ساعت:8:15)
رفتیم تو پر از دختر و پسر بود
اون مهمونی نبود درواقع یه پارتی بود
رفتیم و یک گوشه وایسادیم دیدم تهیونگ داره میاد
+یونا ارامش خودتو حفظ میکنی دیوونه بازی هم درنمیاری ها
£واای باشه واااایییی خدا یعنی من قراره اونو از نزدیک ببینم واااای
+خب دیگه بسه ببند اومد
-سلام هانی خوبی
+سلام مرسی توخوبی
-ممنون عزیزم
£سلااااااام
یک دفعه تهیونگ از صدای یونا پرید بالا
- وایی.. سلام خانم...؟
+اهان داشت یادم میرفت ایشون دوستمه یونا
-هان خوش بختم
£منم همین جووور ببخشید میشه باهاتون یه عکس بگیرم
+یونااااااااا
-اشکال نداره باشه
£وااای ممنون
باهم یه عکس گرفتن
اما وقتی ته نگاهش به لباسم افتاد رفتارش تغییر کرد و همش با اخم نگام میکرد
رفتیم که بشینیم
وقتی نشستم دیگه واقعا خییلی بدنم پیدا بود
(از زبون ته)
وقتی نشست دیگه خیلی بدنش با پاهاش پیدا بود اونجاهم ادمای هیز خیلی بودن دیگه تاقت نیاوردم.
-پاشو یه چیز دیگه بپوووووش زوود (باداد)
ته یه جوری داد زد که همه برگشتن و به ما نگاه میکردند....
#مردم ازاری 😁
پایان پارت امید وارم خوشتون بیاد لایک و کامنت از یاد نرههههه😘😘😘😘
.
۱۴.۵k
۱۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.