یاقوت آبی چشمانت پارت ۲۵
این بخش واسه خودمه که یادم نره : رایحه ی چویا رز و شکلاته رایحه دازای قهوه علامت ها /آتسوشی ^تاچیهارا ٪کیوکا +چویا _دازای =آکوتاگاوا €موری £فوکو ₩کویو $ کونیکیدا @ رانپو ؟ رئیس ناشناس سازمان دشمن آکانه آکوتاگاوا دستیار رئیس دشمن
________
از دید دکتر* مجبور شدم دروغ بگم اخه وقتی اون بچه با اون چشم های پر از التماس نگاهم می کرد چطور می تونستم خواستش که فاش نشدن بیماریش بود رو برآورده نکنم به خاطر همین گفتم مسمومش کردن اه اخه این چه وضعیه بچه
مکان نامشخص ☆
؟: یعنی چی که میگین دکتر گفته به خاطر مسمومیت بوده کی جرئت داره به اون سم بده بگردید دنبال اون کسی که همچین غلطی کرده زندش نزارید
فلش به جلو دو روز بعد ☆
_ *الان دو روز از بهوش اومدن چوچو می گذره دکتر گفت به خاطر مسمومیت بوده یعنی ممکنه اون گروه دشمن بهش سم داده باشن ....خیلی خوشحالم لبخند از لبم نمی ره چون گفتن امروز می تونم برم داخل اتق ببینمش و امروز مرخص می شه(نویسنده :گه بدونی چه بلایی قراره سرش بیاد خوشحال نمی شدی) _سلام چویا ..اه دکتر نمی دنستم شما هم اینجا هستید الان می رم. دکتر: مشکلی نیست اومدم دارو چویا سان رو تزریق کنم بعدش می رم (دکتر دکمه های لباس چویا رو باز کرد و به سمت چپ سینش دارو رو تزریق کرد) _ اه ببخشید می پرسم ولی چرا به سینش تزریق کردید دکتر* گند زدم حالا چی بگم ... اها : خب راستش ایشون در اثر سم سکته قلبی داشتن یعنی سم کمی رو قلب تاثیر داشته به همین خاطر مستقیم دارو رو به قلب تزریق می کنم راستی امروز مرخص می شن _ اه بله
فلش به جلو مافیا☆
تقریبا نیم ساعت از برگشتشون می گذشت دازای رفته بود بیرون(نویسنده: رفته برای چویا کیک و اینا گرفته تا تولد بگیره البته با دو روز تاخیر) و خب چویا از اول ورودش پیش موری رفته بود و کسی نمی دونست الان کجاست
دفتر موری ☆
وقتی هیتروسو باری دیگر شلاق رو روی کمر برهنش فرو آورد هیسه ای از درد کشید +رئ...رئیس... مت...متاس...متاسفم .. دیگه....تکرار نمی شه..... دیگه..... ضعیف بازی.... در نمی یا اه
€ فکر نکنم بهت اجازه داده باشم بجز شمردن ضربات چیز دیگه ای بگی درسته ... هیتروسو هر بار حرف اضافه زد یا نتونست بشمره به ۱۵۰ تا ضربه بیستا اضافه کن البته الان شد ۱۷۰ تا چویا سان مگه نه . هیتروسو : بله قربان شلاق رو بالا آورد و ضربه دیگه ای زد + سی و...ه..فت* لعنتی من تازه از بیمارستان مرخص شدم چرا باهام اینطوری می کنی آخه +اه... سی ..و ه..ش..ت
________ فعلا تا پارت بعد
________
از دید دکتر* مجبور شدم دروغ بگم اخه وقتی اون بچه با اون چشم های پر از التماس نگاهم می کرد چطور می تونستم خواستش که فاش نشدن بیماریش بود رو برآورده نکنم به خاطر همین گفتم مسمومش کردن اه اخه این چه وضعیه بچه
مکان نامشخص ☆
؟: یعنی چی که میگین دکتر گفته به خاطر مسمومیت بوده کی جرئت داره به اون سم بده بگردید دنبال اون کسی که همچین غلطی کرده زندش نزارید
فلش به جلو دو روز بعد ☆
_ *الان دو روز از بهوش اومدن چوچو می گذره دکتر گفت به خاطر مسمومیت بوده یعنی ممکنه اون گروه دشمن بهش سم داده باشن ....خیلی خوشحالم لبخند از لبم نمی ره چون گفتن امروز می تونم برم داخل اتق ببینمش و امروز مرخص می شه(نویسنده :گه بدونی چه بلایی قراره سرش بیاد خوشحال نمی شدی) _سلام چویا ..اه دکتر نمی دنستم شما هم اینجا هستید الان می رم. دکتر: مشکلی نیست اومدم دارو چویا سان رو تزریق کنم بعدش می رم (دکتر دکمه های لباس چویا رو باز کرد و به سمت چپ سینش دارو رو تزریق کرد) _ اه ببخشید می پرسم ولی چرا به سینش تزریق کردید دکتر* گند زدم حالا چی بگم ... اها : خب راستش ایشون در اثر سم سکته قلبی داشتن یعنی سم کمی رو قلب تاثیر داشته به همین خاطر مستقیم دارو رو به قلب تزریق می کنم راستی امروز مرخص می شن _ اه بله
فلش به جلو مافیا☆
تقریبا نیم ساعت از برگشتشون می گذشت دازای رفته بود بیرون(نویسنده: رفته برای چویا کیک و اینا گرفته تا تولد بگیره البته با دو روز تاخیر) و خب چویا از اول ورودش پیش موری رفته بود و کسی نمی دونست الان کجاست
دفتر موری ☆
وقتی هیتروسو باری دیگر شلاق رو روی کمر برهنش فرو آورد هیسه ای از درد کشید +رئ...رئیس... مت...متاس...متاسفم .. دیگه....تکرار نمی شه..... دیگه..... ضعیف بازی.... در نمی یا اه
€ فکر نکنم بهت اجازه داده باشم بجز شمردن ضربات چیز دیگه ای بگی درسته ... هیتروسو هر بار حرف اضافه زد یا نتونست بشمره به ۱۵۰ تا ضربه بیستا اضافه کن البته الان شد ۱۷۰ تا چویا سان مگه نه . هیتروسو : بله قربان شلاق رو بالا آورد و ضربه دیگه ای زد + سی و...ه..فت* لعنتی من تازه از بیمارستان مرخص شدم چرا باهام اینطوری می کنی آخه +اه... سی ..و ه..ش..ت
________ فعلا تا پارت بعد
۱۱.۳k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.