~چند پارتی کوک ~
~چند پارتی کوک ~
(ویو کوک)
میخواستم به ات زنگ بزنم بگم بهش امشب میرسم اما وقتی برداشت با سرد ترین حالت ممکن جوابمو داد راستش خیلی ناراحت شدم یعنی چیزی شده ن..ن..نکنه خیانت کرده و منو دیگه دوست نداره نههه امکان نداره
(ویو ات )
با سرد ترین حالت ممکن جوابشو دادم خودمم ناراحت شدم ولی چی میشه کرد خیلی از دستش عصبانی بودم
پرش زمانی به ۲ ساعت بعد
(ویو کوک)
رسیدیم یه دسته گل و کلی خوراکی واسه ی ات خریدم رفتم دم خونه در رو واز کردم چیز ها رو گذاشتم رو میز و رفتم به سمت اتاقمون که دیدم ات خوابیده رو تخت داره فوش میده
ات :زنییکهههه آخه چراااااا باید بغلش کوک کنههههه (حرص و گریه الکی)
ات :اهههه دیگه باهاش حرففف( که کوک رو دید )
کوک: تازه گرفتم چیشده
ات: اینجا چیکار میکنی برووو
کوک: نموخام
(ویو کوک)
لباسمو عوض کردم و رفتم ات رو بغلش کردم گفتم بیبی من چرا قهر کرده
ات :ولم کننن
کوک :نمیکنم
ات :میخواستی بری یه زره دیگه پیش اون سوهی جونت میموندی( بغض صگی)
کوک: وایییی عشقممم من به جز تو هیچچچکس دیگه رو دوست ندارم
ات: (گریه)
کوک :حسود خانم گریه نکن بیا بغلم
ات :نمیام
(ویو کوک)
میخواستم به ات زنگ بزنم بگم بهش امشب میرسم اما وقتی برداشت با سرد ترین حالت ممکن جوابمو داد راستش خیلی ناراحت شدم یعنی چیزی شده ن..ن..نکنه خیانت کرده و منو دیگه دوست نداره نههه امکان نداره
(ویو ات )
با سرد ترین حالت ممکن جوابشو دادم خودمم ناراحت شدم ولی چی میشه کرد خیلی از دستش عصبانی بودم
پرش زمانی به ۲ ساعت بعد
(ویو کوک)
رسیدیم یه دسته گل و کلی خوراکی واسه ی ات خریدم رفتم دم خونه در رو واز کردم چیز ها رو گذاشتم رو میز و رفتم به سمت اتاقمون که دیدم ات خوابیده رو تخت داره فوش میده
ات :زنییکهههه آخه چراااااا باید بغلش کوک کنههههه (حرص و گریه الکی)
ات :اهههه دیگه باهاش حرففف( که کوک رو دید )
کوک: تازه گرفتم چیشده
ات: اینجا چیکار میکنی برووو
کوک: نموخام
(ویو کوک)
لباسمو عوض کردم و رفتم ات رو بغلش کردم گفتم بیبی من چرا قهر کرده
ات :ولم کننن
کوک :نمیکنم
ات :میخواستی بری یه زره دیگه پیش اون سوهی جونت میموندی( بغض صگی)
کوک: وایییی عشقممم من به جز تو هیچچچکس دیگه رو دوست ندارم
ات: (گریه)
کوک :حسود خانم گریه نکن بیا بغلم
ات :نمیام
۳۸.۹k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.