غیرتی من
غیرتی من
پارت 18
شویی رفت از اتاق رفت بیرون من بقیه کتابم رو خوندم کتابو گذاشتم کنار رفتم زیر پتو و گریه کردم
که مامانم زنگ زد
کوی:سلام ماماننننن
مامان:سلام قربونت برم
کوی:خوبی؟
مامان:مرسی عزیزم تو خوبی؟
کوی:اره خوبم
مامان:خواب بودی؟
کوی:اره ساعت 1 شبه
مامان:وای ببخشید الان ساعت 3:30
کوی:اهان
مامان:کی میری برای خرید عقد؟
کوی:خرید عقد؟
مامان:اره پس فردا عقدته
کوی:عههههه
مامان:تو اصلا تو جمع بودی؟
کوی:هان....اره بودم ولی حواسم پرت بود
مامان:واییی فردا برو لوازم عقدتو بگیر اقای شی هم میاد جلو در خونه
کوی:چراااااا؟
مامان:برای خرید انگشتر
کوی:اهان
مامان:باید برم
کوی:باشه خدافظ مامان
مامان:خدافظ کوچولو مامان
گوشی رو قطع کردم
کوی:نههههههه(با صدای بلند)
یهویی شویی درو باز کرد
شویی:چته یک متر از خواب پریدم
کوی:فردا باید با شی یان برم برای خرید
شویی:خب؟
کوی:خب؟ من نمیتونم یه لحظه اونو تحمل کنم
شویی:خب به عنم تو یه گوهی خوردی الانم میخوام برم بای
رفت منم از حرس گوشی رو پرت کردم خورد شد پتو رو کشیدم روی سرم خوابیدم
(صبح)
شویی افتاده بود روم
شویی:بلند شوووو
کوی:وای چه غلطی کردمممم تو اومدی اینجا
شویی:شی یان یک ساعت دیگه اینجاست
کوی:به عنممممم(باداد)
شویی:برات لباس انتخاب کردم
کوی:دیگه برای چی؟
شویی:میخوای با شی یان بری بیرون
کوی:واییی یه گوهی میپوشن دیگه
شویی:نمیشه بلند شو(تکون دادن کوی)
از روی تخت بلند شدم یه جیغ بلند کشیدم
شویی:بیارین تو
یه دامن با شومیز مشکی
کوی:شویی گوه نخور من با این برم تو رو خدا خفه شووووو
شویی:هیییی میدونستم میخوای اینو بگی ولی باید مثل شی یان مشکی بپوشی
کوی:من ریدم به خاندان شی یان
شویی: واییییی بیارین تو
یه شومیز کرمی با دامن مشکی کوتاه اوردن
شویی:این خوبه؟
کوی:اره میتونم بپوشمش
لباسرو پوشید خیلی بهم میومد
شویی:خوبه برو شی یان جلو در
کوی:تو از کجا فهمیدی
شویی:دارم باهاش پیام بازی میکنم
کوی:واییی
زود رفتم پایین دیوم خودش اومده نشستم بدون سلام
شی یان:سلام نمیکنی؟
کوی:نه
راه افتاد یه پاساژ بزرگ نگه داشت بدون حرفی پیاده شدم رفتم سمت پاساژ
شی یان دستمو گرفت که با حرس دتمو از تو دستش کشیدم بیرون
کوی:دست منو نگیر
جلو تر رفتم که دستمو گرفت کشید عقب
شی یان:زشته مردم دارن نگاه میکنن....
(استایل دوم لباس کوی )
پارت 18
شویی رفت از اتاق رفت بیرون من بقیه کتابم رو خوندم کتابو گذاشتم کنار رفتم زیر پتو و گریه کردم
که مامانم زنگ زد
کوی:سلام ماماننننن
مامان:سلام قربونت برم
کوی:خوبی؟
مامان:مرسی عزیزم تو خوبی؟
کوی:اره خوبم
مامان:خواب بودی؟
کوی:اره ساعت 1 شبه
مامان:وای ببخشید الان ساعت 3:30
کوی:اهان
مامان:کی میری برای خرید عقد؟
کوی:خرید عقد؟
مامان:اره پس فردا عقدته
کوی:عههههه
مامان:تو اصلا تو جمع بودی؟
کوی:هان....اره بودم ولی حواسم پرت بود
مامان:واییی فردا برو لوازم عقدتو بگیر اقای شی هم میاد جلو در خونه
کوی:چراااااا؟
مامان:برای خرید انگشتر
کوی:اهان
مامان:باید برم
کوی:باشه خدافظ مامان
مامان:خدافظ کوچولو مامان
گوشی رو قطع کردم
کوی:نههههههه(با صدای بلند)
یهویی شویی درو باز کرد
شویی:چته یک متر از خواب پریدم
کوی:فردا باید با شی یان برم برای خرید
شویی:خب؟
کوی:خب؟ من نمیتونم یه لحظه اونو تحمل کنم
شویی:خب به عنم تو یه گوهی خوردی الانم میخوام برم بای
رفت منم از حرس گوشی رو پرت کردم خورد شد پتو رو کشیدم روی سرم خوابیدم
(صبح)
شویی افتاده بود روم
شویی:بلند شوووو
کوی:وای چه غلطی کردمممم تو اومدی اینجا
شویی:شی یان یک ساعت دیگه اینجاست
کوی:به عنممممم(باداد)
شویی:برات لباس انتخاب کردم
کوی:دیگه برای چی؟
شویی:میخوای با شی یان بری بیرون
کوی:واییی یه گوهی میپوشن دیگه
شویی:نمیشه بلند شو(تکون دادن کوی)
از روی تخت بلند شدم یه جیغ بلند کشیدم
شویی:بیارین تو
یه دامن با شومیز مشکی
کوی:شویی گوه نخور من با این برم تو رو خدا خفه شووووو
شویی:هیییی میدونستم میخوای اینو بگی ولی باید مثل شی یان مشکی بپوشی
کوی:من ریدم به خاندان شی یان
شویی: واییییی بیارین تو
یه شومیز کرمی با دامن مشکی کوتاه اوردن
شویی:این خوبه؟
کوی:اره میتونم بپوشمش
لباسرو پوشید خیلی بهم میومد
شویی:خوبه برو شی یان جلو در
کوی:تو از کجا فهمیدی
شویی:دارم باهاش پیام بازی میکنم
کوی:واییی
زود رفتم پایین دیوم خودش اومده نشستم بدون سلام
شی یان:سلام نمیکنی؟
کوی:نه
راه افتاد یه پاساژ بزرگ نگه داشت بدون حرفی پیاده شدم رفتم سمت پاساژ
شی یان دستمو گرفت که با حرس دتمو از تو دستش کشیدم بیرون
کوی:دست منو نگیر
جلو تر رفتم که دستمو گرفت کشید عقب
شی یان:زشته مردم دارن نگاه میکنن....
(استایل دوم لباس کوی )
۴.۷k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.