(انتقام یا عشق)
پارت: ۱۲
صبح ساعت ۶ صبح
ساعت هایون داشت زنگ میخورد که تهیونگ ساعت رو پرت کرد به دیوار و ساعت شکست، هایون از خواب پرید:
-شانس آوردی تا الان تو تیمارستان بستری نبودی، نگاه کن با ساعت نازنیم چیکار کرد
-بابا حالا یه ساعت بود دیگه ازش کلی تو دنیا هست چیزی که کمیابه منم
تهیونگ ابرو هاشو برد بالا و درحالی که چشماش بسته بود زمزمه کرد:
- تیمارستانی منم یا تو که دیشب پیراهنم رو پاره کردی، متاسفانه چیز دیگه ای ندارم که بپوشم
هایون یاد دیشب افتاد که چقدر با بالشت زده بود تو سر تهیونگ و باهاش کشتی گرفته بود و پرتش کرده بود و ازش فرار کرده بود:
- خب، از این لباس کلی تو دنیا هست
- جمله خودم رو به خودم بر میگردونی؟
- من چیزی ندارم بهت بدم بپوشی
- اگر هم داشتی انقدر ریزه میزه ای که اندازم نمیشد
تهیونگ هایون رو از تخت پرت کرد پایین و پتو انداخت رو خودش و خوابید.
هایون خونه رو جمع و جور کرد و طی و جارو کرد اما تهیونگ با صدای هیچکدومشون بیدار نشد:
- هوی، پاشو... انگار رفته خواب زمستونی
ساعت هشت بود و هایون جیغ زد:
- دیــــرم شـــــــــد
همون موقع زنگ خونه اش به صدا دراومد، در رو باز کرد و دید رئیسش با جی هون سه تا چمدون دستشونه...
صبح ساعت ۶ صبح
ساعت هایون داشت زنگ میخورد که تهیونگ ساعت رو پرت کرد به دیوار و ساعت شکست، هایون از خواب پرید:
-شانس آوردی تا الان تو تیمارستان بستری نبودی، نگاه کن با ساعت نازنیم چیکار کرد
-بابا حالا یه ساعت بود دیگه ازش کلی تو دنیا هست چیزی که کمیابه منم
تهیونگ ابرو هاشو برد بالا و درحالی که چشماش بسته بود زمزمه کرد:
- تیمارستانی منم یا تو که دیشب پیراهنم رو پاره کردی، متاسفانه چیز دیگه ای ندارم که بپوشم
هایون یاد دیشب افتاد که چقدر با بالشت زده بود تو سر تهیونگ و باهاش کشتی گرفته بود و پرتش کرده بود و ازش فرار کرده بود:
- خب، از این لباس کلی تو دنیا هست
- جمله خودم رو به خودم بر میگردونی؟
- من چیزی ندارم بهت بدم بپوشی
- اگر هم داشتی انقدر ریزه میزه ای که اندازم نمیشد
تهیونگ هایون رو از تخت پرت کرد پایین و پتو انداخت رو خودش و خوابید.
هایون خونه رو جمع و جور کرد و طی و جارو کرد اما تهیونگ با صدای هیچکدومشون بیدار نشد:
- هوی، پاشو... انگار رفته خواب زمستونی
ساعت هشت بود و هایون جیغ زد:
- دیــــرم شـــــــــد
همون موقع زنگ خونه اش به صدا دراومد، در رو باز کرد و دید رئیسش با جی هون سه تا چمدون دستشونه...
۳۳۰
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.