"پروانه خونی من"
"پروانه خونی من"
پارت 15
ویو ا/ت
در زدیم و وارد شدیم خدمتکار تعظیم کرد ولی من مثل چوب وایستادم و نگاش کردم لجش گرفته بود قشنگ معلوم بود...
خدمتکار از اتاق رفت بیرون و منو جونگ سو عنتر تنها موندیم...
ا/ت: امم ازت ی کاری میخوام*رفت روی صندلی نشست*
£:مگر من به تو اجازه دادم که نشستی؟*یکم عصبی*
ا/ت: به تو چه ربطی داره
قشنگ عصبیش کرده بودم و از این کار لذت میبردم...
£: خب چی کارم داری؟
ا/ت: من باید با دنتر عموم کیم هانا صحبت کنم
£: عمرا*عصبی*
ا/ت: یعنی چی عمرا*اخم*
£: یعنی نمیزارم
ا/ت: تو بیجا میکنی*یکم بلند*
ا/ت: اگر من بهش زنگ نزنم اون میاد کره و میره پیش جونگکوک و اونا دنبالم میگردن خودتم که میدونی جونگکوک بزرگترین مافیاست خیلی راحت میتونه من رو پیدا کنه*با اطمینان حرف میزد*
£: اممم باشه
ا/ت: من قراره تا اخر توی اون اتاق زندانی باشم یا خدمتکار قراره بشم*بغض مخفی*
£: وقتی قراره زنم شی قرار نیست زندانی یا خدمتکار شی...
ا/ت: من حاضرم زندانی یا خدمتکار بشم ولی زن تو یکی نشم*داد*
جونگ سو داشت میومد سمتم ترسیدم ولی به روی خودم نیوردم و همونجور پرو جوابشو دادم نمیدونم ولی مرز دارم😅.
ا/ت: خب کارام از کی شروع میشه...
£: گفتم که قرار نیست کاری کنی فقط باید زن من بشی
ا/ت: عمرا*رفت سمت در*
£: کجااا
ا/ت: خودم راه اتاقمو بلدم*سرد*
چیزه دیگه ای نگفتم و بدون اینکه کاری انحام بدم رفتم سمت اتاقم...با اینکه اینحام و بدم میاد از اینجا ولی این اتاق بهم حس امنیت میده حداقل خودم رو میتونم اینجا نگهدارم...
داخل این اتاق همچی هست حموم،دستشویی و لباس...به انچه که از خدمتکارا شنیدم این اتاق تنها اتاق یا تنها مکانی هست که هیچ جاش دوربین نداره.
اما من شک دارم و برای عوض کردن لباس به داخل حموم میرم...
ادامه دارد...
پارت 15
ویو ا/ت
در زدیم و وارد شدیم خدمتکار تعظیم کرد ولی من مثل چوب وایستادم و نگاش کردم لجش گرفته بود قشنگ معلوم بود...
خدمتکار از اتاق رفت بیرون و منو جونگ سو عنتر تنها موندیم...
ا/ت: امم ازت ی کاری میخوام*رفت روی صندلی نشست*
£:مگر من به تو اجازه دادم که نشستی؟*یکم عصبی*
ا/ت: به تو چه ربطی داره
قشنگ عصبیش کرده بودم و از این کار لذت میبردم...
£: خب چی کارم داری؟
ا/ت: من باید با دنتر عموم کیم هانا صحبت کنم
£: عمرا*عصبی*
ا/ت: یعنی چی عمرا*اخم*
£: یعنی نمیزارم
ا/ت: تو بیجا میکنی*یکم بلند*
ا/ت: اگر من بهش زنگ نزنم اون میاد کره و میره پیش جونگکوک و اونا دنبالم میگردن خودتم که میدونی جونگکوک بزرگترین مافیاست خیلی راحت میتونه من رو پیدا کنه*با اطمینان حرف میزد*
£: اممم باشه
ا/ت: من قراره تا اخر توی اون اتاق زندانی باشم یا خدمتکار قراره بشم*بغض مخفی*
£: وقتی قراره زنم شی قرار نیست زندانی یا خدمتکار شی...
ا/ت: من حاضرم زندانی یا خدمتکار بشم ولی زن تو یکی نشم*داد*
جونگ سو داشت میومد سمتم ترسیدم ولی به روی خودم نیوردم و همونجور پرو جوابشو دادم نمیدونم ولی مرز دارم😅.
ا/ت: خب کارام از کی شروع میشه...
£: گفتم که قرار نیست کاری کنی فقط باید زن من بشی
ا/ت: عمرا*رفت سمت در*
£: کجااا
ا/ت: خودم راه اتاقمو بلدم*سرد*
چیزه دیگه ای نگفتم و بدون اینکه کاری انحام بدم رفتم سمت اتاقم...با اینکه اینحام و بدم میاد از اینجا ولی این اتاق بهم حس امنیت میده حداقل خودم رو میتونم اینجا نگهدارم...
داخل این اتاق همچی هست حموم،دستشویی و لباس...به انچه که از خدمتکارا شنیدم این اتاق تنها اتاق یا تنها مکانی هست که هیچ جاش دوربین نداره.
اما من شک دارم و برای عوض کردن لباس به داخل حموم میرم...
ادامه دارد...
۱.۰k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.